معمای ولادیمیر
سیاسی
بزرگنمايي:
پیام فارس - دنیای اقتصاد /متن پیش رو در دنیای اقتصاد منتشر شده و بازنشرش در آخرین خبر به معنای تاییدش نیست
الکساندر گابویف-اندیشکده کارنگی| حمله ولادیمیر پوتین، رئیسجمهور روسیه، به اوکراین در فوریه2022 مسیر تاریخ را تغییر داد. البته این تغییر بهطور مستقیم برای اوکراینیهایی که در معرض این اقدام خشونتبار قرار گرفتند، رخ داد. اما این جنگ خود روسیه را نیز بسیار بیشتر از آنچه اکثر خارجیها تصور میکنند، تغییر داد.
هیچ آتشبسی، حتی آتشبسی که از سوی ترامپ علاقهمند به همتای روس خود مطرح شد، نمیتواند میزان تقابل پوتین با غرب را بهعنوان اصل سازماندهی زندگی روسیه تغییر دهد و هیچ توقف خصومتی در اوکراین نمیتواند میزان تعمیق روابط روسیه با چین را (که آنقدر عمیق شده است) کاهش دهد. در نتیجه جنگ غربستیزی در سراسر جامعه روسیه فراگیرتر شده است. از سال2022، کرملین کارزار گستردهای را برای سرکوب مخالفان سیاسی، گسترش تبلیغات مربوط به طرفداری از جنگ و تبلیغات ضد غربی در داخل کشور و ایجاد طبقات گستردهای از روسها که از جنگ سود مادی میبرند، انجام داده است. دهها میلیون روس، از جمله مقامات ارشد و بسیاری از ثروتمندترین افراد این کشور، اکنون غرب را دشمنی فانی میدانند. به مدت سهسال، مقامات آمریکایی و اروپایی عزم قابلتوجهی در مقابله با پوتین نشان دادند.
اما آنها همچنین، گاهی اوقات ناخواسته، در روایتهای پوتین مبنی بر اینکه غرب از روسیه متنفر است و درگیری غرب با این کشور موجودیتی است، نقش داشتند. استراتژی رهبران غربی بهدلیل فقدان یک رویکرد منسجم و بلندمدت در قبال روسیه، همراه با لفاظیهایی که میتواند نشان دهد که طرح بزرگتری از آنچه بود، دارد، خدشهدار شد. برای مثال، در سال2024، «کاجا کالاس» نخستوزیر وقت استونی و دیپلمات ارشد فعلی اتحادیه اروپا، بهعنوان معاون رئیس کمیسیون اروپا و نماینده عالی اتحادیه اروپا در امور خارجی و سیاست امنیتی اظهار کرد که رهبران غربی نباید نگران باشند که تعهد ناتو به پیروزی اوکراین بتواند باعث تجزیه روسیه شود.
دستگاه تبلیغاتی کرملین مشتاقانه این بیانیه را منتشر کرد تا ثابت کند که تجزیه روسیه هدف نهایی غرب است. دونالد ترامپ، رئیسجمهور ایالاتمتحده با تلاش برای پایان سریع جنگ، وحدت اتحاد فراآتلانتیک را مختل کرده است. اما حتی اگر پیشنهادهای ترامپ به پوتین منجر به بهبود سطحی روابط ایالاتمتحده و روسیه شود، بیاعتمادی اساسی پوتین به غرب، آشتی واقعی را غیرممکن خواهد کرد. پوتین نمیتواند مطمئن باشد که ترامپ با موفقیت اروپا را برای احیای روابط با روسیه تحتفشار قرار دهد و میداند که در سال2028، دولت جدید ایالاتمتحده ممکن است بهراحتی چرخش دیگری در سیاست بهوجود آورد.
تعداد کمی از شرکتهای آمریکایی برای بازگشت به روسیه صف کشیدهاند و البته پوتین از رابطه استراتژیک خود با شی جینپینگ، رهبر چین دست نخواهد کشید. کرملین همچنان به پذیرش فناوری چینی (از جمله ابزارهای سرکوب دیجیتال) ادامه خواهد داد، وابستگی خود را به بازارها و سیستم مالی چین حفظ خواهد کرد و روابط امنیتی خود را با پکن تعمیق خواهد بخشید؛ حتا اگر این امر آن را در مسیر برخورد با واشنگتن قرار دهد. با وجود این، ناخوشایند بودن استراتژی مماشات ترامپ میتواند سایر رهبران، بهویژه در اروپا، را به سمت تشدید رویکرد مهار یا حتی ابراز خصومت آشکار نسبت به روسیه سوق دهد. اما این، بهتنهایی یک اشتباه خواهد بود. رژیم پوتین بیتردید از درون فرونخواهد پاشید. بنابراین، بازدارندگی باید حداقل در کوتاهمدت، سنگ بنای سیاست غرب و بهویژه استراتژی اروپا باقی بماند. با این حال، روزی پوتین از صحنه خارج خواهد شد.
حتی اگر، همانطور که محتمل است، رهبران بعدی روسیه از حلقه داخلی او برآیند، انعطافپذیری بیشتری در ترسیم مسیر کشور و برخی انگیزههای عملی برای اصلاح مسیر خواهند داشت. اگرچه مردم روسیه سرکش نیستند، اما روسیه پوتین از نظر داخلی ضعیف است. بدیهیترین راه برای جانشینان پوتین بهمنظور بهبود موقعیت کشور، ایجاد تعادل مجدد در سیاست خارجی آن خواهد بود. بنابراین حتی اگر رهبران اروپا در حال تقویت بازدارندگی در برابر روسیه باشند، باید خود را برای استفاده از فرصتی که با خروج پوتین از صحنه باز میشود، آماده کنند.
آنها باید چشماندازی از نوع جدیدی از رابطه با روسیه ارائه دهند؛ چشماندازی که باید از این توهم رهایی یابد که برای تبدیلشدن به یک شریک اقتصادی و استراتژیک قابلاتکا برای غرب، این کشور باید بهطور کامل مانند آلمان غربی پس از جنگ جهانی دوم متحول شود. آنها باید شرایط خاصی را برای همزیستی مسالمتآمیز، مانند استراتژیهای کنترل تسلیحات و اشکالی از وابستگی متقابل اقتصادی که مانع از تسلیحاتی شدن توسط هر دو طرف میشود، پیشنهاد دهند. رهبران اروپایی (و همچنین سیاستمداران آمریکایی که با رویکرد مدارای ترامپ با پوتین اشتراک نظری ندارند) باید با شفافتر کردن تمام ارتباطات مرتبط با روسیه -حتی بهعنوانمثال، اعلام مواضع خود درباره افزایش بودجهی نظامی کشورهایشان- این چشمانداز را ابلاغ کنند. همه در کرملین وسواس ضدغربی پوتین را ندارند. بسیاری از نخبگان روسیه در خفا اذعان میکنند که جنگ در اوکراین نهتنها یک جنایت اخلاقی، بلکه یک اشتباه استراتژیک بوده است. هرچه تصور رابطه بهتر با کشورهای غربی برای چنین عملگرایانی آسانتر باشد، احتمال پیروزی آنها در جریان درگیریهای اجتنابناپذیری که پس از پایان دوران پوتین رخ خواهد داد، بیشتر خواهد بود. تغییر پیام غرب به روسیه نهتنها آمادگی خوبی برای آینده است، بلکه سیاست خوبی برای زمان حال نیز هست.
اگر رهبران غربی از تقویت روایت کرملین مبنی بر اینکه مصمم به دامن زدن به رویارویی بیپایان با روسیه هستند، دست بردارند، این امر بهنوبه خود میتواند جذابیت پوپولیستها را در هر دو جناح راست افراطی و چپ افراطی که ادعا میکنند مجتمع دفاعی-صنعتی مصمم به ایجاد جنگ برای همیشه است، کاهش دهد. اما اگر در عوض، رهبران غربی همچنان اظهار کنند که حتی بحث درباره شکلی از همزیستی متقابلا سودمندتر با روسیه بیفایده است، آنها رهبران آینده کرملین را در مسیر خطرناکی قرار میدهند؛ زیرا احساس میکنند که چارهای جز تداوم تمام مواضع پوتین، از جمله وابستگی به چین ندارند. برخی در غرب ممکن است احساس کنند که سهسال گذشته به آنها آموخته است که توانایی بسیار کمی برای شکل دادن به مسیر روسیه دارند. اما آنها ابزارهایی دارند که هنوز بهطور کامل از آنها استفاده نکردهاند؛ ابزارهایی که تسلیم آنها عاقلانه نخواهد بود.
تضاد منافع
در طول دو دوره اول پوتین در کرملین -بین سالهای 2000 تا 2008- تولید ناخالص داخلی روسیه به لطف افزایش قیمت کالاها، ورود سرمایهگذاری غربی، اصلاحات بازار و رونق کارآفرینی تقریبا دوبرابر شد. در مقایسه با دوران دیکتاتوری تزاری و کمونیستی روسیه و دهه پر هرجومرجش پس از سقوط اتحاد جماهیر شوروی، این کشور هرگز تا این حد مرفه و درعینحال آزاد نبوده است. اگرچه رشد اقتصادی در دهه2010 کاهش یافت، اما قرارداد اجتماعی تا حد زیادی دستنخورده باقی ماند. با این حال، در طول جنگ اوکراین، اقتصاد روسیه و قرارداد اجتماعیای که اقتصاد بر آن استوار بود، دستخوش تغییرات اساسی شده است.
«الکساندرا پروکوپنکو»، اقتصاددان در ژانویه2024 در مجله «فارنافرز»، وضعیتی را که کرملین با آن مواجه بود، یک «سهراهی غیرممکن» توصیف کرد. کرملین باید یک جنگ پرهزینه را تامین مالی، استانداردهای زندگی شهروندان را حفظ و از ثبات اقتصاد کلان روسیه محافظت میکرد؛ اهدافی که نمیتوانستند همزمان به آنها دست یابند.
بازار ![]()
ترجمه: محمدحسین باقی
-
يکشنبه ۳۱ فروردين ۱۴۰۴ - ۰۰:۱۹:۳۸
-
۳ بازديد
-

-
پیام فارس
لینک کوتاه:
https://www.payamefars.ir/Fa/News/946798/