استاد دانشگاه استرالیا: آمریکا از طریق جنگ به هیچیک از اهدافش نمیرسد
سیاسی
بزرگنمايي:
پیام فارس - هم میهن /متن پیش رو در هم میهن منتشر شده و بازنشرش در آخرین خبر به معنای تاییدش نیست
علم صالح-استاد دانشگاه ملی استرالیا| در مورد مذاکراتی که امروز قرار است در عمان میان تهران و واشنگتن آغاز شود، به اعتقاد من تنها چیزی که کمترین اهمیت را دارد، فرمت مذاکرات است. در واقع بحث مستقیم یا غیرمستقیم بودن مذاکرات یک نکته انحرافی است که هر دو طرف برای مصرف داخلی مطرح میکنند. از یک طرف دونالد ترامپ قصد دارد ادعا کند که برنده این مواجهه دیپلماتیک من هستم و مذاکرات مستقیم برگزار میشود و از طرف دیگر تهران میگوید که ما برنده شدیم و فرمت به انتخاب ما غیرمستقیم خواهد بود.
کل این قضیه بیشتر از یک شوخی دیپلماتیک نیست. این مذاکرات حتی اگر ابتدا به شکل غیرمستقیم برگزار شود، اگر دو طرف آمادگی مذاکرات جدی و نتیجهبخش داشتهباشند، در عرض چند ساعت یا چند روز میتواند به مذاکرات مستقیم تبدیل شود. فرمت مذاکرات بدون تردید هیچ تاثیری بر شکل و ماهیت رفتار مذاکرهکنندگان نخواهد داشت و اثری بر نتیجه ندارد.
اما سوال اینجاست که اگر این مذاکرات برگزار شود و به نتیجه مورد نظر دو طرف نرسد، یا در چارچوب زمانی مشخصی نتیجه ملموس به دست نیاورد، چه خواهد شد؟ دونالد ترامپ بارها تهدید کردهاست که فرصت زمانی محدودی برای مذاکرات وجود دارد و اگر مذاکرات به نتیجه نرسد، آمریکا از گزینه نظامی استفاده خواهد کرد. در این مورد دو مسئله مهم وجود دارد.
نخست اینکه آیا ایالات متحده آمریکا توانایی حمله نظامی به ایران دارد یا نه؟ جواب این سوال مثبت است، آمریکا توانایی حمله به ایران دارد. اما مسئله مهمتر و جدیتر این است که آیا آمریکا در صورت مواجهه نظامی با ایران به اهداف مورد نظر خود دست پیدا خواهد کرد یا نه؟ به باور من آمریکا اگر جنگی را با ایران آغاز کند، به هیچیک از اهداف مورد نظر اعلامشدهاش نخواهد رسید.
اگر هدف نهایی جلوگیری از اتمی شدن ایران باشد، حمله به ایران نتیجه عکس خواهد داد. همانگونه که سیاست فشار حداکثری دونالد ترامپ ایران را به اتمی شدن نزدیکتر کرد، هرگونه اقدام نظامی علیه ایران، بدون تردید گزینه اتمی شدن را در ذهن رهبران ایران بسیار نسبت به گذشته منطقیتر و جدیتر خواهد کرد. در عرض ماهها و سالهای اخیر بارها و بارها، مسئولان و مقامهایی (هر چند غیررسمی، اما اثرگذار) در تهران این مسئله را تذکر دادهاند که اگر به ایران فشار جدی وارد شود یا حمله نظامی انجام شود، «دکترین هستهای» ایران تغییر خواهد کرد.
ما این سخن را به تازگی از زبان علی لاریجانی، مذاکرهکننده پیشین هستهای و مشاور کنونی رهبر ایران و پیش از این از زبان کمال خرازی، وزیر خارجه پیشین و دیگر مشاور کنونی رهبر ایران شنیدهایم. اما به تازگی دو نکته جدیدتر هم به مجموعه این اظهارنظرها اضافه شدهاست. نخست بیانیات رهبر ایران است که به تازگی تاکید کرد: «ما اگر میخواستیم سلاح هستهای درست کنیم، آمریکا نمیتوانست جلوی ما را بگیرد.»
نکته دوم اینکه علی لاریجانی هم در سخنان اخیر خود به تلویحاً گفتهاست که حتی اگر به تاسیسات هستهای ایران حمله شود، باز هم ایران توانایی ساخت سلاح هستهای خواهد داشت. بیان این دو نکته نشان میدهد که ایران آمادگی حمله را دارد و در صورت هرگونه اقدام نظامی علیه ایران باز هم گزینه تغییر در دکترین هستهای را حفظ خواهد کرد. به عبارتی مقامهای ایران به وضوح گفتهاند که جنگ علیه ایران، دیگر اثری در پتانسیل اتمی شدن ایران نخواهد داشت.
آمریکا چه در دولت کنونی و چه در دولت پیشین اعلام کردهاست که تنها هدفش در پرونده هستهای جلوگیری از دستیابی ایران به سلاح هستهای است. آمریکا نمیتواند این سخنان مقامهای ایرانی را بشنود و با ادعای جلوگیری از دستیابی ایران به سلاح هستهای صرفاً به چند مرکز هستهای ایران حمله نظامی انجام دهد و پس از آن عملیات نظامی را متوقف کند. ایران به وضوح گفتهاست که در صورت چنین اقدامی، میتواند برنامه هستهایاش را بازسازی کند و دکترین هستهای خود را تغییر دهد.
در واقع چنین حمله نظامی کاتالیزوری برای تبدیل ایران به یک قدرت هستهای خواهد بود. تصور من بر این است که آمریکا در صورتی هم که به ایران حمله کند به هیچیک از اهداف اصلیاش نخواهد رسید. به همین دلیل اقدام احتمالی نظامی آمریکا یک اقدام غیرعقلانی محسوب میشود، چراکه با محاسبه هزینه و فایده، میتوان نتیجه گرفت که چنین اقدامی هزینه بسیار بیشتری نسبت به فایدههایش خواهد داشت. چراکه نه باعث جلوگیری از اتمی شدن ایران میشود و نه باعث تغییر رژیم در ایران خواهد شد.
خواستههای احتمالی ایران برای یک توافق موقت یا مقطعی، روشن است. ایران احتمالاً بر حفظ زیرساختهای برنامه هستهای خود پافشاری خواهد کرد و تنها به محدودیتهای موقتی تن میدهد که در مواقع لزوم قابل برگشت باشند. در کنار آن، تهران میکوشد توان موشکی خود، بهویژه موشکهایی با برد بالای 2000 کیلومتر را تثبیت کند، چراکه این توان از ارکان اساسی بازدارندگی آن است. با این حال، اقتصاد نیز یکی از اولویتهای اصلی ایران در مذاکرات خواهد بود.
این کشور بهدنبال دستاوردهای اقتصادی ملموس است، بهویژه در زمینهی تحریمهای نفتی بندهای 1021 و 1022 کنگره، و محدودیتهای مالی مربوط به سیستم سوئیفت. از اهداف کلیدی تهران، خنثیسازی «مکانیزم ماشه» است؛ چه با جلوگیری از فعالسازی آن، و چه با تأخیر انداختن آن در چارچوبی حقوقی که الزامآوری آن را کاهش دهد. آمریکا خواستههای وسیعتری دارد و مشخص نیست که در شرایط کنونی به کدامیک از مطالباتش اولویت میدهد تا امکان یک توافق ایجاد شود.
واشنگتن از یک سو میخواهد مانع دستیابی ایران به سلاح هستهای واقعی شود، با افزایش «زمان گریز هستهای» به بیش از 12 ماه، تا فرصت کافی برای بازدارندگی یا مداخله فراهم شود. از سوی دیگر، واشنگتن ترجیح میدهد بخشی از تحریمها را حفظ کند؛ نه بهعنوان ابزار مجازات، بلکه بهمثابه اهرمی دائمی برای فشار، بهویژه با توجه به تردیدهای عمیق نسبت به رفتار آیندهی ایران. نگرانیهای آمریکا تنها به بُعد هستهای محدود نمیشود، بلکه شامل توسعه توان نظامی متعارف ایران و نفوذ آن در گروههای همپیمان چون حزبالله، حوثیها و حشدالشعبی نیز هست. با این حال، همین نفوذ میتواند در چارچوب مدیریت بحران و کاهش تنش، در خدمت استراتژی کاهش حضور مستقیم آمریکا قرار گیرد.
مذاکراتی که از امروز آغاز میشود، میتواند فرصت خوبی باشد تا دو طرف اراده خود را برای حل و فصل مسئله نشان دهند. تهران و واشنگتن میتوانند با در نظر گرفتن نگرانیهای یکدیگر به صورت مقطعی و نقطهای امتیازهایی را به یکدیگر پیشنهاد دهند. در دیپلماسی بازیگران عقلانی (Rational Desicion Makers) هزینه و فایده را محاسبه میکنند و تنها تلاششان این است که منافع خودشان را بهبود ببخشند و منافع طرف مقابل کمتر باشد. به عبارت دیگر مذاکرهکنندگان منطقی همیشه تلاش میکنند که بیشتر به دست بیاورند و کمتر واگذار کنند.
در دیپلماسی فراعقلانی، دو بازیگر منافع و مصالح طرف مقابل را هم مد نظر قرار میدهد. اگر هر دو طرف این کار را انجام دهند و هر دو طرف نگرانیها، اولویتها و خواستههای یکدیگر را مدنظر قرار دهند، مطمئناً میتوانند به یک نتیجه نسبی برسند و آن نتیجه نسبی را به زمینهای برای یک نتیجه بهتر و بیشتر تبدیل کنند و در مراحل پایانی مذاکره به تحولات بنیادین در روابط برسند.
چنین روش مذاکرهای باعث میشود که اعتماد کاملاً ایجاد شود و دو طرف به مسائلی فراتر از دغدغهها و نگرانیها فکر کنند. یکی از بزرگترین مشکلات میان تهران و واشنگتن حس بیاعتمادی است و اینکه هر دو طرف، دیگری را صادق نمیدانند. در این زمینه هم تهران و هم واشنگتن برای بیاعتمادی به طرف مقابل تا حد زیادی دلایل بسیار خوبی دارند.
اگر دو طرف بتوانند اعتمادسازی کنند و توافقهای نقطهای و مقطعی به دست بیاورند، قطعاً گام بزرگی برای رسیدن به مذاکرات بزرگتر و اساسیتر امکانپذیر میشود. خروج دونالد ترامپ از برجام در سال 2018 جلوی ایجاد اعتماد میان ایران و آمریکا را گرفت و اجازه نداد که مذاکرات برجامی، به تدریج به مذاکرات بنیادیتر برای بهبود روابط ایران و آمریکا تبدیل شود.
بازار ![]()
-
شنبه ۲۳ فروردين ۱۴۰۴ - ۱۸:۱۹:۴۵
-
۴ بازديد
-

-
پیام فارس
لینک کوتاه:
https://www.payamefars.ir/Fa/News/943449/