سرمقاله ایران/ سیگنالدهی و قدرت، زبان خاموش سیاست جهانی
مقالات
بزرگنمايي:
پیام فارس - ایران / «سیگنالدهی و قدرت، زبان خاموش سیاست جهانی» عنوان یادداشت روز در روزنامه ایران به قلم محسن شریعتی نیا است که میتوانید آن را در ادامه بخوانید:
بازگشت دونالد ترامپ به موقعیتی کلیدی در سیاست بینالملل، کشورها را به بازاندیشی راهبردهای سیاست خارجی واداشته است. در ایران فراتر از دوگانه مذاکره-عدم مذاکره، «هشدار در مورد ارسال سیگنال ضعف» نیز پیوسته تکرار میشود. این هشدارها تقلیل گرایانه است و تعاملات پیچیده میان قدرت و سیگنال دهی را نادیده میگیرد. تصویربینالمللی کشورها تابعی از ارسال سیگنال قدرت یا ضعف نیست. کانون منافع ملی، ترکیب هوشمندانه منابع قدرت با سیگنال دهی است. در دنیای پیچیده و چندوجهی دیپلماسی، سیگنالدهی بهعنوان یکی از مهمترین ابزارهای ارتباطی و راهبردی، در ترکیب با قدرت، نقشی کلیدی در شکلدهی به روابط بینالملل ایفا میکند. سیگنالدهی به انتقال عمدی اطلاعات، نیتها یا پیامها اشاره دارد؛ فرآیندی که هدف آن تأثیرگذاری بر برداشتها، تصمیمات و رفتارهای بازیگران دیگر در عرصه سیاست جهانی است. این زبان خاموش، پایهگذار اتحادها، بازدارنده دشمنان و حتی راهگشای حل مناقشات است. اما پرسش اساسی این است: چه چیزی یک سیگنال را مؤثر میسازد؟ و چگونه قدرت، بنیان این اثربخشی را شکل میدهد؟
قدرت چه در شکل نظامی، اقتصادی یا نرم، پایه اعتبار سیگنالهاست. کشوری که توانایی تحقق وعدههای خود را نداشته باشد، حتی جسورانهترین سیگنالهای آن نیز از سوی دیگران جدی گرفته نخواهد شد. نمونهای از سیگنالدهی مؤثر را میتوان در بحران موشکی کوبا در سال 1962 مشاهده کرد. محاصره دریایی ایالات متحده علیه کوبا، سیگنالی قاطع و روشن به شوروی بود که نشان از عزم و آمادگی آمریکا برای اقدام داشت. نتیجه این سیگنال، مذاکرات موفق و جلوگیری از یک درگیری هستهای بود. یا در مثالی دیگر، دیپلماسی پینگپنگ میان آمریکا و چین در سال 1971، از یک مسابقه ورزشی به پلی برای همکاریهای سیاسی تبدیل شد و راه را برای دیدار تاریخی نیکسون از چین هموار کرد.
در مقابل، تاریخ پر از نمونههایی از سیگنالدهیهای نامؤثر است که یا به دلیل ابهام یا اشتباه محاسباتی به شکست انجامیدهاند. توافق مونیخ در سال 1938 که سیاست مماشات بریتانیا در قبال آلمان نازی را نشان داد، بهجای بازدارندگی، هیتلر را در جاهطلبیهای خود جسورتر کرد. بحران سوئز در سال 1956 نشان داد که سیگنالدهی ضعیف از سوی بریتانیا، فرانسه و اسرائیل بدون پشتیبانی بینالمللی چگونه میتواند منجر به کاهش اعتبار شود. در مثالی دیگر، حمله عراق به کویت در سال 1990 به دلیل برداشت نادرست از پیامهای ایالات متحده، به جنگ خلیج فارس و پیامدهای فاجعهبار برای عراق انجامید.
در ایران نیز سیگنالدهی بهعنوان ابزاری دیپلماتیک جایگاه مهمی دارد، اما باید به این نکته توجه کرد که منابع قدرت ملی، اساساً اعتبار سیگنالها را تعیین میکنند. منابع ملموس قدرت کشورها، از جمله اقتصاد و توان نظامی برای بازیگران جهانی قابل مشاهده است؛ برای نمونه، ایران با وجود تلاش برای ارسال سیگنالهایی مبنی بر همکاریجویی اقتصادی، به دلیل تحریم و ضعف در بنیانهای اقتصادی، کمتر مورد توجه قرار میگیرد. در مقابل سیگنالهایی که ایران در مورد توان هستهای خود ارسال میکند جدی گرفته میشود. بحث بر سر ارسال یا عدم ارسال سیگنال به تنهایی اهمیت چندانی ندارد، بلکه آنچه تعیینکننده است، منابع قدرت حامی چنین سیگنالهایی است. بدون منابع پایدار قدرت ملی، سیگنالدهی نمیتواند مؤثر باشد. کشورهای قدرتمند، حتی بدون ارسال سیگنالهای واضح، جایگاه خود را در نظام بینالملل به دست میآورند. در مقابل، کشورهای ضعیف، هرچقدر هم سیگنالدهی کنند، در عمل تأثیر قابلتوجهی نخواهند داشت.چین و ویتنام به ندرت سیگنالی ارسال میکنند اما جایگاه آنها در سلسله مراتب قدرت پیوسته رو به بهبود است.
![]()
سیگنالدهی و قدرت، زبان خاموش سیاست جهانی را تشکیل میدهند. در شرایطی که پویایی قدرت جهانی بهسرعت در حال تغییر است، ایران به جای تمرکز صرف بر ارسال سیگنالها، به تمرکز بر تقویت بنیانهای قدرت ملی، بویژه در حوزه اقتصادی نیاز دارد. سیگنال قدرت زمانی مؤثر خواهد بود که با واقعیتهای قدرت کشور همخوانی داشته باشد؛ در غیر این صورت، تنها به سیگنالی خالی از محتوا تبدیل خواهد شد. در جهانی که رقابت بر سر منابع قدرت بیوقفه ادامه دارد، ایران باید بهگونهای عمل کند که نهتنها پیامهای دیپلماتیکش شنیده شود، بلکه با قدرتی پایدار، اعتبار آن تضمین گردد.پایداری قدرت ایران تابعی از میزان آزادی عمل بینالمللی کشور است.
-
چهارشنبه ۱۷ بهمن ۱۴۰۳ - ۱۰:۳۵:۰۵
-
۸ بازديد
-
![](/images/komen.png)
-
پیام فارس
لینک کوتاه:
https://www.payamefars.ir/Fa/News/919750/