ماجرای سیلی خوردن یک رزمنده از بعثیها در خاک ایران
گفتگو
بزرگنمايي:
پیام فارس - به گزارش منیبان، احمد یوسفزاده یکی از آزادگان دوران جنگ تحمیلی، در ذکر خاطرهای میگوید: «بعد اینکه اسیر شدیم، یکی از سربازهای عراقی که از بقیه مهربانتر بود، ما را به کسی دیگر سپرد و رفت. مأمور جدید از نفربر بالا آمد، به اکبر که بی رمق خوابیده بود و به حسن نگاهی انداخت. سیلی محکمی به صورت حسن زد. آمد به سمت من و بی سؤال و جواب یک سیلی هم به من زد.
»
وی گفت: پنجه سنگین سرباز عراقی در صورتم که نشست یک دفعه اسارت را تمام و کمال حس کردم. سیلی و اسیری ملازم یک دیگرند؛ اگر بیست سال جایی اسیر باشی، آغاز اسارتت درست زمانی است که اولین سیلی را میخوری. اولین سیلی حس غریبی دارد؛ یک دفعه ناامیدت میکند از نجات و خلاصی و همه امیدت به سمت خداوند میرود. خودت را در بست میسپاری به قدرت بزرگی که خدای آسمانها و زمین است. درد میکشی و تحقیر میشوی و این دومی کشنده است؛ تحقیر شدن من با اولین سیلی حد و حساب نداشت.
او در پایان اظهار داشت: داشتم از مرد عرب سیهچردهای سیلی میخوردم که با پوتینهایش روی خاک وطنم راه میرفت. سیلی خوردن از متجاوز دردی مضاعف دارد. برای تخمین درد یک سیلی ملاکی هست؛ اینکه کدام سوی خط مرزی باشی. اگر این طرف، در خاک خودت باشی، درد این سیلی فرق میکند تا آنکه آنسوی مرز در خاک دشمن باشی و من این طرف روی زمین خوزستان سیلی خوردم؛ یک سیلی پردرد.»
منبع: فارس
-
چهارشنبه ۱۴ آذر ۱۴۰۳ - ۰۴:۴۲:۵۵
-
۱۰ بازديد
-
-
پیام فارس
لینک کوتاه:
https://www.payamefars.ir/Fa/News/886160/