مذاکره کننده سابق ایران: توافق ممکن است
سیاسی
بزرگنمايي:
پیام فارس - هم میهن /متن پیش رو در هم میهن منتشر شده و بازنشرش در آخرین خبر به معنای تاییدش نیست
دستیابی به توافق ممکن است، و این توافق میتواند به نتایج مثبت دیگری در منطقه منجر شود.
حسین موسویان-فارن پالیسی| دور دوم مذاکرات هستهای میان ایالات متحده و ایران در حالی انجام شد که بیاعتمادی و بدبینی میان دو طرف همچنان در سطح بالایی باقی مانده است. دونالد ترامپ، رئیسجمهور آمریکا، همچنان به تهدید کشور ایران ادامه میدهد.
بسیاری از تحلیلگران معتقدند احتمال دستیابی به توافق بسیار کم است. در واقع، بهنظر میرسد طرف آمریکایی حتی بهدرستی نمیداند که دقیقاً چه نتیجهای از مذاکرات میخواهد.
استیو ویتکاف، نماینده ویژه آمریکا در امور خاورمیانه، تأکید کرده است که هر توافقی باید «توافق ترامپ» باشد تا آن را از توافق هستهای سال2015 در دوران ریاستجمهوری باراک اوباما متمایز کند.
اوایل همین هفته، ویتکاف اعلام کرد که ایران میتواند برنامهای برای غنیسازی اورانیوم تا سطح 3/67درصد داشته باشد. اما سپس نظر خود را تغییر داد و گفت موضع رئیسجمهور این است که باید بهطور کامل توانایی غنیسازی ایران حذف شود.
با این حال، من باور دارم که راهی برای پیشرفت و موفقیت مذاکرات وجود دارد. این مذاکرات فرصتی است که میتواند نهتنها آینده برنامه هستهای ایران، بلکه مسیر کلی خاورمیانه را شکل دهند.
لذا موفقیت این مذاکرات بیش از حد مهم است و نباید این فرصت از دست برود. توافقی میتواند موفق باشد که الف) از جنگ پرهیز کند، ب) مجموعهای جامع از مسائل – نهفقط هستهای - را هدف نهایی قرار دهد و ج) به ایران مصالحهای واقعبینانه در مورد برنامه هستهایاش ارائه کند.
با توجه به چهار دهه حضور مستقیم یا غیرمستقیم در تعاملات هستهای ایران و آمریکا، معتقدم سیاستهای تاریخی آمریکا نقش تعیینکنندهای در شکلگیری بحران هستهای امروز داشتهاند.
در اواخر دهه1980 و اوایل دهه1990 که من در وزارت امور خارجه ایران خدمت میکردم، موضع ما روشن بود: ایران جاهطلبیهای گسترده هستهای شاه را کنار گذاشته و اگر آمریکا سوخت راکتور تهران را تأمین میکرد و کشورهای اروپایی به قراردادهای پیش از انقلاب خود برای تأمین راکتور و سوخت عمل میکردند، ایران از غنیسازی و تولید آب سنگین صرفنظر میکرد.
این مذاکرات به دلیل مخالفت سرسختانه آمریکا شکست خورد. اگر واشنگتن موافقت میکرد، ایران احتمالاً هرگز بهدنبال غنیسازی نمیرفت. مقاومت غرب باعث شد ایران در پی خودکفایی هستهای برآید که در سال2002 محقق شد. سپس برنامه هستهای ایران به کانون توجه آژانس بینالمللی انرژی اتمی تبدیل شد و مذاکرات با آلمان، فرانسه و بریتانیا آغاز شد.
بهعنوان یکی از اعضای تیم مذاکرهکننده، شاهد شفافیت بیسابقه ایران بودم؛ از جمله تعلیق غنیسازی و پذیرش اقدامات راستیآزمایی حداکثری. ما به اروپا پیشنهاد دادیم: در صورت احترام به حقوق هستهای صلحآمیز ایران طبق NPT، ایران نیز تضمینهای جامع علیه ساخت سلاح هستهای ارائه میدهد. اما مذاکرات به دلیل عدم پذیرش هرگونه غنیسازی توسط آمریکا شکست خورد.
در سال2006، محمود احمدینژاد غنیسازی را از سر گرفت، همان سالی که آمریکا و اتحادیه اروپا پرونده ایران را به شورای امنیت سازمان ملل ارجاع دادند. طی سالهای بعد، شش قطعنامه شورای امنیت، ایران را تحریم کرد و ایران در پاسخ ظرفیت غنیسازی خود را افزایش داد. تا سال2013، ایران تنها دو ماه با توانایی گریز هستهای فاصله داشت.
چرخه «تحریمهای تشدیدشونده» و «پیشرفتهای هستهای» هر دو طرف را در بنبستی راهبردی قرار داد. اوباما با درک بیفایده بودن فشار، رویکرد خود را تغییر داد. در سال2013، آمریکا خط قرمز خود را بازتعریف کرد: جلوگیری از دستیابی ایران به سلاح هستهای، نه خود غنیسازی. نتیجه این تغییر، برنامه جامع اقدام مشترک (برجام) بود که با قطعنامه 2231 شورای امنیت سازمان ملل تأیید شد و شامل شدیدترین بازرسیها از برنامه هستهای ایران بود، درحالیکه حق غنیسازی صلحآمیز ایران را به رسمیت شناخت. تنشها بهشدت کاهش یافت. طبق برجام، «زمان گریز هستهای» ایران به بیش از یک سال افزایش یافت.
با وجود پایبندی ایران، ترامپ در سال2018 بهطور یکجانبه از برجام خارج شد و کارزار «فشار حداکثری» را آغاز کرد. ایران نیز در پاسخ سطح و ظرفیت غنیسازی را افزایش داد و «زمان گریز هستهای» به دو ماه کاهش یافت. سیاست بایدن در قبال ایران - «نه توافق، نه بحران» - عملاً همان تحریمهای ترامپ را حفظ کرد و تحریمهای بیشتری نیز اضافه نمود و اعتماد را بیش از پیش از بین برد.
نتیجه سیاست ترامپ و بایدن این شد که اکنون «زمان گریز هستهای» ایران به یک هفته رسیده است. تهدیدهای ترامپ اوضاع را بدتر کرده است. او ماه گذشته در فاکسنیوز گفت: «دو راه برای برخورد با ایران وجود دارد: نظامی یا توافق.»
برخی پیشنهاد دادهاند اروپا مکانیسم ماشه برجام را فعال کند و تحریمهای سازمان ملل بازگردند. ایران در پاسخ تهدید کرده در صورت حمله، از برجام و حتی NPT خارج خواهد شد و در مسیر تسلیحاتی شدن حرکت خواهد کرد.
این بدترین سناریوی ممکن است که میتواند خاورمیانه را به آشوب کشانده و ایران را به یک کرهشمالی دوم تبدیل کند. اما من باور دارم تیم ترامپ میتواند در دیپلماسی با ایران موفق شود؛ اگر پنج اصل اساسی را بپذیرد:
1. دیپلماسی، نه جنگ: جنگهای نافرجام آمریکا - از عراق تا افغانستان - میلیاردها دلار هزینه داشته و میلیونها نفر را نابود کرده است. جنگ با ایران به مراتب فاجعهبارتر خواهد بود. ترامپ باید از سیاست دوگانه «توافق یا جنگ» عبور کرده و به «دیپلماسی» بهعنوان تنها راه ممکن متعهد شود.
2. دستورکار جامع: درچند دهه گذشته، ایران به تمام توافقات تکموضوعی با آمریکا پایبند بوده - از آزادی گروگانها گرفته تا همکاری علیه تروریسم در افغانستان پس از 11 سپتامبر و برجام - در حالیکه آمریکا در تحقق وعدههایش ناکام بوده است. بنابراین، توافقات تکموضوعی ناپایدارند. درعین حال رسیدن به یک «توافق جامع» در زمان کوتاه واقعبینانه نیست. لذا آنچه اکنون نیاز است، یک «نقشه راه مرحلهای» با اجرای گام به گام با اولویت موضوع هستهای است که زمینه را برای گفتوگو در سایر حوزهها فراهم کند.
3. یک توافق هستهای واقعبینانه: توافق هستهای باید مبتنی بر حقوق و مسئولیتهایی باشد که در پیمان منع گسترش سلاحهای هستهای (NPT) تعریف شدهاند. ایران باید در ازای پذیرش اقدامات راستیآزمایی قوی (از جمله اجرای پروتکل الحاقی و کد اصلاحشده 1/3) از منافع صلحآمیز انرژی هستهای برخوردار باشد. همچنین، ایران میتواند در نظر بگیرد که سطح غنیسازی خود را از 60درصد به زیر 5 درصد کاهش دهد و برخی از مفاد زمانی برجام (غروب آفتاب) را تمدید کند؛ از جمله درمورد بازفرآوری اورانیوم. برای تامین تمایل ترامپ به یک توافق تاریخی که به نام او ثبت شود، ایالات متحده و ایران میتوانند یک توافقنامه دوجانبه امضا کنند که درآن ایران متعهد شود یک «کشور غیرهستهای» باقی بماند. در مقابل، ایالات متحده باید همه تحریمهای مرتبط با برنامه هستهای ایران را لغو کند. تصویب این توافق توسط کنگره آمریکا و مجلس شورای اسلامی میتواند پایداری آن را تضمین کند.
4. کاهش تنشهای منطقهای: ایالات متحده و ایران در مسائل منطقهای نیز دو کشور تاثیرگذارند و لذا بهتر است وارد تعامل شوند. آنها باید منافع مشروع یکدیگر را به رسمیت بشناسند، درباره موضوعات مورد اختلاف مذاکره کرده و در زمینه مسائل دارای منافع مشترک همکاری کنند. علاوه بر این، توقف تنشهای نظامی بین ایران و اسرائیل، بر مبنای منشور سازمان ملل، اقدامی اساسی خواهد بود. توافق هستهای باید بهعنوان سکوی پرتابی برای گفتوگوهای امنیتی گستردهتر و سودمند برای هر دو طرف عمل کند.
5. همگرایی اقتصادی: «صلح پایدار» به منافع اقتصادی متقابل وابسته است. روابط تجاری میان ایران و آمریکا میتواند به صدها میلیارد دلار در سال برسد. چنین همگراییای، دستاوردهای دیپلماتیک را تثبیت کرده و به تقویت میانهروی در هر دو کشور کمک خواهد کرد.
تحقق هیچکدام از این موارد آسان نخواهد بود. اما دستیابی به توافق ممکن است، و این توافق میتواند به نتایج مثبت دیگری در منطقه منجر شود. حل چهار دهه تنش بین ایران و همسایگان عرب آن نیز به همان اندازه حیاتی است. چارچوب امنیتی منطقهای - از طریق گفتوگوی هشت کشور حوزه خلیج فارس - میتواند با میزبانی دبیرکل سازمان ملل و پشتیبانی اعضای دائم شورای امنیت آغاز شود. تنها از راه دیپلماسی، اعتمادسازی و احترام متقابل میتوان به یک معماری امنیتی پایدار در منطقه دست یافت.
بازار ![]()
-
دوشنبه ۱ ارديبهشت ۱۴۰۴ - ۰۰:۱۱:۰۹
-
۹ بازديد
-

-
پیام فارس
لینک کوتاه:
https://www.payamefars.ir/Fa/News/947200/