5 درس مهم جنگ اوکراین
سیاسی
بزرگنمايي:
پیام فارس - خراسان / 5 درس مهم جنگ اوکراین یادداشت روز در روزنامه خراسان به قلم مصطفی نجفی است که میتوانید آن را در ادامه بخوانید:
مذاکرات آمریکا و روسیه بر سر اوکراین آغاز شد و این دو قدرت بزرگ جهانی بدون حضور نماینده ای از اوکراین یا حتی اروپا، میخواهند به جنگ خاتمه دهند. در این میان، حملات تند و عجیب ترامپ به زلنسکی و خطاب قرار دادن او به عنوان یک «دیکتاتوری» که باید برود، برای بسیاری شگفت انگیز بود. رهبران اروپایی نیز در شوک بزرگی فرورفته اند و به نظر میآید در یک سردرگمی راهبردی بزرگ گرفتار شده اند. تصمیم آمریکای ترامپ برای عبور از زلنسکی و قربانی کردن اوکراین، نقطه عطفی در سیاست بین الملل در دهه سوم قرن 21 است که درس های بزرگی برای رهبران، سیاستمداران و مردم جهان دارد.
درس اول: تبدیل به منطقه حائل(buffer zone ) درگیری میان قدرت های بزرگ نشوید!
این مهم ترین درس جنگ اوکراین است. در نظام بین الملل، کشورهای زیادی وجود داشته اند که تبدیل به منطقه حائل میان قدرت های بزرگ شده اند و سرنوشت آن ها چیزی جز اشغال، از دست رفتن تمامیت ارضی، وجه المصالحه شدن و نقض استقلال نبوده است.در خور ذکر است، دولتهای حائل از نظر تاریخی بسیار بیشتر از سایرین دچار «مرگ دولتی» شدهاند. قبل از سال 2014 اوکراین بهعنوان «منطقه رقابت» عمل میکرد که در آن روسیه و ناتو برای نفوذ از طریق نیابتهای محلیشان با شرایط نسبتاً مساوی، بدون تسلط قاطع بر این قلمرو، رقابت میکردند.
انقلاب 2014 اوکراین را به سمت غرب متمایل کرد. با این حال، تهاجم روسیه به کریمه و الحاق آن به کریمه و حمایت آن از جدایی طلبان مسلح در دونباس بود که هژمونی روسیه را در شرق اوکراین ایجاد کرد و بقیه کشور را به اردوگاه طرفدار غرب سوق داد و به تدریج با ادراک تهدید حاد روس ها، اوکراین به منطقه حائل درگیری میان روسیه و ناتو تبدیل شد. در مدل ژئوپلیتیک اروپا و ناتو، درگیری با اوکراین، روسیه را مجبور میکند تا اهداف تهاجمی خود در اروپا را متوقف کند و با الحاق بخش دیگری از خاک اوکراین، روسها برای مدتی متوقف میشوند. هنگام در نظر گرفتن نقش حائل در آینده رقابت ناتو و روسیه، باید به خاطر داشت که خود حائل - در این مورد، اوکراین - دارای درجه بالایی از عاملیت است. اوکراین به عنوان یک کشور به وضعیت منطقه حائل باز گشت. جنگ به اوکراین نشان داده است که نمی تواند به تضمین های امنیتی روسیه و همچنین وعده های ناتو و آمریکا اعتماد کند. ایران جنگ اول و دوم جهانی نیز همین سرنوشت را داشت. تبدیل به منطقه حائل قدرت ها در دو جنگ جهانی اول و دوم شد و در نهایت اشغال شد.تبدیل شدن به منطقه حائل درگیری میان قدرت های بزرگ هم میتواند ناشی از جبر ژئوپلیتیک باشد و هم تصمیمات استراتژیک آن کشور. وقتی جبر ژئوپلیتیک مطرح است، تصمیمات استراتژیک درست میتواند تبعات جبر ژئوپلیتیک را برای یک کشور کاهش دهد. اما اوکراین تصمیمات استراتژیک غلطی را در یک ژئوپلیتیک آشوبناک و جبرگرایانه اتخاذ کرد.
درس دوم: هیچ جایی برای کشورهای شکست خورده در اتحادها وجود ندارد
اوکراین پیش از یورش روسیه، یک کشور تکه تکه شده، با اقتصاد در حال فروپاشی، یک دولت فاسد و با یک سیاست خارجی مبهم بوده است. بزرگترین پیشرفت در سیاست خارجی آن کسب وضعیت «بدون ویزا» بود که به شهروندان اوکراینی این فرصت را میدهد تا بدون نیاز به درخواست ویزای ورود، به دنبال مشاغل غیرقانونی در کشورهای مرفه اروپایی بگردند. با این حال، تمام کمکهایی که اوکراین از ایالات متحده و اروپا دریافت کرد، به آن کمک نکرد تا کریمه را بازگرداند یا بر شهروندان خود در دونباس پیروز شود. علاوه بر این، بروکسل و واشنگتن در مورد توانایی دفاعی این کشور همواره تردید داشته اند. واقعیت این است که از بین همه کشورهای پس از فروپاشی شوروی، ناتو به اندازه کافی هوشمند بود که فقط جمهوریهای بالتیک شوروی سابق را بپذیرد که 2 درصد از تولید ناخالص داخلی خود را صرف دفاع کردند. این در حالی است که با هزینههای دفاعی رسمی اوکراین که حداقل 5.93 درصد تولید ناخالص داخلی (2021) است، این کشور باید یک قدرت نظامی قدرتمند باشد. با این حال، تدارکات نظامی مدتها به منبعی برای کسب درآمد آسان برای نخبگان سیاسی کشور تبدیل شده بود و تغییر تیمهای ریاستجمهوری تغییری در این مورد ایجاد نکرد. کما اینکه اوکراین در دوره جنگ همچنان تمام کمک های خارجی قابل تصور را دریافت کرده است، اما پیش از ورود این کمک ها به خط مقدم جنگ، دود و ناپدید شده است. فساد ارتش اوکراین و سیاستمداران، این کشور را به شکل فزاینده ای ضعیف کرد. چنین کشوری با این حجم از کمک، نتوانست روی پای خود بایستد و همواره در وضعیت ضعیفی قرار داشته است. بنابراین، چنین کشور شکست خورده ای، جایی در اتحادهای بزرگ مانند ناتو نخواهد داشت و درِ ناتو را میزند اما در به روی آن باز نمی شود!
درس سوم: به استقبال رقابت میان قدرتهای بزرگ نروید!
زلنسکی و دولتش پیش و پس از جنگ، با درک کامل این که نه ناتو و نه اتحادیه اروپا مشتاق نیستند اوکراین را به این زودیها بپذیرند، شروع به تصویر کردن اوکراین بهعنوان «سپر اروپا» کردند. این ترفند تبلیغاتی که برای مصرف خارجی و داخلی در نظر گرفته شده است، ممکن است برای مدتی برای برخی از کشورهای اتحادیه اروپا که از تصویر واقعی یا خیالی تانکهای پوتین در بزرگراههای اروپا هراس داشته اند، کارساز باشد و مبتنی بر آن، راستگرایان اوکراینی نیز از آن استفاده کرده اند تا به نقش خود به عنوان «مدافع اروپاییها» در برابر «تهاجم روسی» افتخار کنند؛ اما نتیجه آن چه بوده است؟ نتیجه آن چیزی جز خشم روسیه پوتین و تهاجم به اوکراین بود؟ نتیجه آن چیزی جز بسته ماندن درِ ناتو بر روی اوکراین بود؟ نتیجه آن چیزی جز این بوده که ترامپ به زلنسکی میگوید تو عامل جنگ بوده ای و باید بروی؟ شاید وقتی زلنسکی و راست گرایان افراطی اوکراین به رقابت میان قدرت های بزرگ میدمیدند تا از آن بهره برداری کنند، تصور این روزها را نمی کردند. زلنسکی تصور نمی کرد آمریکای ترامپ او را عامل جنگ، دیکتاتور و فاسد بنامد و از جدا شدن مناطق اشغالی و الحاق آن ها به روسیه حمایت کند!
درس چهارم: خودیاری را فراموش نکنید!
یک اصل نظم دهنده مهم در سیاست بین الملل وجود دارد و آن هم آنارشی است. در چنین وضعیتی، بر اساس اصل خودیاری دولت ها خیلی زود در مییابند که بهترین شیوه برای تضمین بقا این است که قدرتمندترین دولت در این نظام باشند. در نتیجه، هر دولت برای حفظ منافع و امنیت خویش و اجرای قراردادها و استقرار نظم، نهایتا به خود وابسته است. این درحالی است که اوکراین، بیش از آن که بنیان های قدرت ملی خود را تقویت کند، به دنبال اتکای استراتژیک به ناتو و اتحاد با آن بود.این بدان معنا نیست که لزوما میتوانست با افزایش قدرت ملی مانع از تهاجم روسیه شود، اما میتوانست ادراک تهدید را نزد روسیه به دلیل تلاش برای نزدیکی به ناتو کاهش دهد و در عوض بیشتر به خود متکی باشد.
درس پنجم: نیات و مقاصد قدرت های بزرگ تغییر میکند!
درس مهم دیگر این است که بدانیم نیات دولت ها بهویژه قدرت های بزرگ، به سرعت تغییر میکند. بنابراین یک قدرت ممکن است امروز خیرخواهانه رفتار کند و روز دیگر خصمانه. اطمینان نداشتن درباره نیات دولت ها غیر قابل اجتناب است و این یعنی این که هیچ گاه نمی توان مطمئن بود که یک قدرت بزرگ به تعهدات قبلی خود پایبند بماند. همچنین وقتی پای معامله و توافق میان قدرت های بزرگ به میان آید، نیات به راحتی تغییر مییابند و منافع دولت های کوچک قربانی بازی بزرگ تری میشود. اوکراین اکنون قربانی همین تغییر نیات و مقاصد شده است.
![]()
-
يکشنبه ۵ اسفند ۱۴۰۳ - ۱۰:۴۳:۰۹
-
۸ بازديد
-

-
پیام فارس
لینک کوتاه:
https://www.payamefars.ir/Fa/News/932881/