رفیق دوست: امام خمینی(ره) مخالف مبارزه مسلحانه با رژیم پهلوی بوداما هاشمی به ما نگفت!/ مسیر فرودگاه تا بهشت زهرا 3ساعت 20 دقیقه طول کشید! +فیلم
اجتماعي
بزرگنمايي:
پیام فارس - محسن رفیق دوست گفت: در اوایل دهه 50 زمانی که تازه سازمان مجاهدین خلق تشکیل شده بود، ما که وابسته به شاخه نظامی مؤتلفه بودیم، از امام نظر خواستیم که آیا وارد مبارزه مسلحانه شویم یا نه. امام، اما کاملاً مخالف بود.
به گزارش ؛ مجسن رفیق دوست یکی از انقلابیون با سابقه در مبارزه با رژیم پهلوی که بعد از پیروزی انقلاب اسلامی نیز مسئولیتهای همچون وزیر سپاه در دوران دفاع مقدس و ریاست بنیاد مستضعفان و جانبازان انقلاب اسلامی را برعهده داشته است .
بیشتر بخوانید: اخبار روز خبربان
اماعلتی که باعث شد تا سراغ ایشان برویم این بود که وی راننده خودروی بلیزر حضرت امام در 12 بهمن 57 از فرودگاه مهرآباد تا بهشت زهرا بودند و قطعا در آستانه سالگرد پیروزی انقلاب اسلامی شنیدن خاطرات ایشان برای همه به ویژه نسل جوان و دانشجویان آموزنده باشد.
از همین روی مهمان خبرگزاری دانشجو شدند و باهم خاطرات مبارزاتی و اجرایی ایشان را مورد بررسی قرار دادیم.
مشروح بخش اول این گفتوگو به شرح ذیل است:
سوال: گویا قبل از انقلاب با تیمسار رحیمی آخرین رییس شهربانی رژیم پهلوی دیدار داشتید؟ در ان دیدارچه بین تان گذشت؟
پاسخ: به او گفتم که «دست از کشتار مردم بردارید، انقلاب ما به زودی پیروز میشود و اگر این کار را کنید، از شما استفاده خواهیم کرد»، با لحنی سرسختانه جواب داد: «برو به اربابت بگو تو رگهای ما خون شاهنشاهیه! تا وقتی شاه هست، ما ایستادهایم.» سپس کلاه شاهی را از روی میز برداشت، بالای چوبرختی گذاشت و ادامه داد: «من به این سلام میدهم!».
اما سرنوشت به گونهای دیگر رقم خورد… تیمسار رحیمی، اولین فردی بود که پیش از 22 بهمن دستگیر شد و در همان روزهای نخست پس از پیروزی انقلاب، در پشتبام مدرسه رفاه اعدام شد.
کد ویدیو دانلود فیلم اصلی
برو به شاه بگو تو ارتش هم نداری!
سوال: چه زمانی برای تان محرز شد که انقلاب در آستانه پیروزی است؟
پاسخ: یادم است؛ تیمسار مقدم رئیس وقت ساواک از شهید بهشتی درخواست ملاقات کرده بود. وقتی نزد آیتالله بهشتی رفت، گفت: «شما که میخواهید با شاه بجنگید، با چه نیرویی میخواهید بجنگید؟».
اما آقای بهشتی پاسخ داد: «شاه که میخواهد با ما مقابله کند، با چه نیرویی میخواهد بجنگد؟ اگر دلش خوش است، تا الان سرهنگهای ارتش تان به ما اعلام وفاداری کردهاند! الان ارتش شما نیست، ارتش ماست! شما تیمسارها مال شاهید، اما برو به شاه بگو که تو دیگر ارتش هم نداری!»
و واقعاً همینطور هم شد… لحظهای که ارتش از درون به انقلاب پیوست، مشخص شد که پیروزی نزدیک است.
کد ویدیو دانلود فیلم اصلی مرحوم هاشمی نظر امام را به ما نگفتند!
سوال: مشی مبارزاتی حضرت امام چگونه بود؟ آیا موافق مبارزه خصوصا مبارزه مسلحانه بودند؟
پاسخ: در اوایل دهه 50 زمانی که تازه سازمان مجاهدین خلق تشکیل شده بود، ما که وابسته به شاخه نظامی مؤتلفه بودیم، از امام نظر خواستیم که آیا وارد مبارزه مسلحانه شویم یا نه. امام، اما کاملاً مخالف بود! ایشان به آقای هاشمی رفسنجانی گفت: «اینها ترقه بازی است ! برای نجات ملت، باید ملت بیدار شود.».
اما ما این حرف را نشنیدیم! بعدها که از آقای هاشمی پرسیدیم چرا آن زمان به ما نگفتی، پاسخ داد: «فکر کردم امام داخل ایران نیست و اوضاع ایران را نمیداند!» درحالیکه امام کاملاً آگاه بود و مسیر را بهدرستی هدایت میکرد. بعد از اهانت روزنامه اطلاعات در 19 دی 56 و قیامهای متوالی در شهرهای مختلف، امام دید که مردم آماده قیام شدهاند و خودش نیز مسیر انقلاب را جلو برد، تا اینکه عراق را ترک کرد و راهی پاریس شد.
کد ویدیو دانلود فیلم اصلی در پاریس حضرت امام هیچ محدودیتی نداشتند
سوال: در ماههای پایانی پیروزی انقلاب توانستید در کنار حضرت امام در پاریس حضور داشته باشید؟
پاسخ: نه متاسفانه، حضرت امام در پاریس، هیچ محدودیتی برای دیدار نداشتند. خیلی از ما که در مهرماه آزاد شده بودیم، توانستیم به پاریس برویم. شهید عراقی ویزا گرفت، اما به من ویزا ندادند، حتی پاسپورتم را هم ندادند که اقدام کنم! اما برادرم توانست به پاریس برود و آنجا بود.
امام هر روز اعلامیههای جدیدی صادر میکرد و ملت را رهبری میکرد، تا اینکه بهمن ماه رسید… بهمحض اینکه شاه از ایران رفت، امام همان شب اعلام کرد: «من در اولین فرصت به ایران میآیم!» و این تصمیم، نقطه عطفی در پیروزی انقلاب شد.
کد ویدیو دانلود فیلم اصلی اجاره هواپیما امام آن زمان 40 تا 50 میلیون تومان شد
سوال: چه اقداماتی برای ورود حضرت امام خمینی صورت گرفت؟
پاسخ: امام ابتدا تاریخ ورود خود را 5 بهمن تعیین کردند. در همان زمان، مرحوم میرصادقی، که به تازگی هم فوت کردند، هواپیمای امام را اجاره و بیمه کرد، مبلغی که در آن زمان 40–50 میلیون تومان بود و امروز معادل دهها میلیارد تومان است!
اما در 5 بهمن، بختیار تمام فرودگاههای کشور را بست و تهدید کرد که اگر امام بیاید، او را بازداشت میکند! امام گوش نکردند، مردم هم گوش نکردند! از فردای آن روز شعار مردم این شد: «وای به حالت بختیار، اگر امام نیاد!»
در نهایت، امام تاریخ 12 بهمن را برای ورود به ایران مشخص کردند. هنوز فرودگاه بسته بود، اما مردم مصمم بودند و میگفتند: «اگر امام فردا نیاد، مسلسلهامون درمیاد!» این تهدید مردمی جواب داد و بختیار تسلیم شد. از طریق سران نهضت آزادی، به طرفداران امام اطلاع داده شد که فرودگاه باز است و امام هر وقت بخواهد، میتواند بیاید!
کد ویدیو دانلود فیلم اصلی مسئولیت حفا ظت از حضرت امام بعد از ورودرا به من سپردند
سوال: شبکه تامین امنیت ایشان توسط چه کسانی سازماندهی شد؟
پاسخ: ما در مدرسه رفاه بودیم که خبر قطعی آمد. امام دستور داده بود که شورای انقلاب تشکیل شود، اعضای شورا شامل شهید بهشتی، شهید باهنر، آقای هاشمی، مقام معظم رهبری، آقای موسوی اردبیلی و آقای بازرگان بودند.
بختیار که با نهضت آزادی ارتباط داشت، اطلاع داده بود که فرودگاه باز است. در این لحظه، مسئولیت استقبال و حفاظت از امام را به من سپردند! حتی وظیفه تهیه وسیله برای انتقال ایشان نیز بر عهده من گذاشته شد. این یعنی تأمین امنیت رهبر انقلاب در حساسترین لحظات ورود به ایران، بر دوش من بود.
کد ویدیو دانلود فیلم اصلی حضرت امام در قسمت ضدگلوله بلیزر ننشست
سوال: در 12 بهمن روز ورود حضرت امام به کشور شما راننده خودروی بلیزر ایشان بودید از آن روز و آن رانندگی تاریخی برای مان بگویید
پاسخ: برای تأمین امنیت حضرت امام، از طریق یکی از دوستان، یک خودروی ضدگلوله تهیه کردیم. حتی در مجتمع صنایع، آن را ضدگلوله کردیم! اما امام قبول نکردند در قسمت ضدگلوله بنشینند و کنار من، در صندلی جلو نشستند!
ما برای حفاظت، 8 ماشین قوی را آماده کردیم که در هر ماشین، 4 فرد مسلح و یک راننده حضور داشت. همچنین 10 موتور 1000 سیسی، که روی هرکدام، یک راننده و یک فرد مسلح مستقر بود. حتی مانورهای امنیتی انجام دادیم و همه تمهیدات را در نظر گرفتیم، بهطوریکه مردم فقط از درِ باند فرودگاه تا میدان فرودگاه اجازه حضور داشتند.
کد ویدیو دانلود فیلم اصلی بیا پایین بعدا مسئله میشود!
سوال: دولت بختیار تهدید کرده بود که هواپیمای حامل حضرت امام را خواهد زد آیا از این مسئله نگران نبودید؟
پاسخ: بختیار تهدید کرده بود که اگر امام وارد فرودگاه شود، دستگیرش میکنند. حتی برخی گفته بودند که هواپیمای امام را خواهند زد! اما کسی گوش به این تهدیدها نمیداد!
شب 12 بهمن، وقتی امام در مدرسه رفاه بودند، یک خبرنگار رویترز از من پرسید: «شماها نمیترسیدین؟» برای اولین بار این کلمه به ذهنم آمد و گفتم: «والا تا حالا اصلاً بهش فکر نکرده بودیم!»
امام که آمد، رفتم روی باند. یکی از اعضای نهضت آزادی که در کمیته استقبال مأموریت داشت، در صندلی عقب بلیزر نشسته بود و بیسیم دستش بود. اما امام که او را شناخت، سه بار تأکید کردند که پیاده شود! و در نهایت خودشان جلو نشستند و گفتند: «احمد عقب مینشیند.»
کد ویدیو دانلود فیلم اصلی ا ز فرودگاه تا بهشت زهرا 3 ساعت 20 دقیقه طول کشید!
سوال: از ابراز علاقه و ازدحام مردم در طول مسیر از فرودگاه تا بهشت زهرا بگویید
پاسخ: چهار بار، ماشین در ازدحام جمعیت کاملاً تاریک شد و هوا نمیآمد! تراکم مردم به حدی بود که حتی کولر را روشن میکردم، اما جهت آن را به سمت خودم میگرفتم که به امام نخورد!
مسیر 32 کیلومتری را در 3 ساعت و 20 دقیقه طی کردیم! درحالیکه در شرایط عادی، این مسیر باید در کمتر از یک ساعت طی میشد.
وقتی به جلوی دانشگاه تهران رسیدیم، امام پرسیدند: «برنامه این است که من به مسجد دانشگاه بروم، درست است؟»، چون در 5 بهمن، هنگام بستهشدن فرودگاه، روحانیون در مسجد دانشگاه متحصن شده بودند و همین باعث باز شدن فرودگاه شد، اما آن روز همه آنها به فرودگاه آمده بودند! به امام گفتیم: «آقا، کسی آنجا نیست! همه اینجا پیش شما هستند.»
کد ویدیو دانلود فیلم اصلی تو چیکار داری؟ او دارد ذکر میگوید!
سوال: آیا در طول مسیر خاطره جالبی در ذهن تان است که برای مان بگویید؟
پاسخ: در مسیر حرکت به سمت بهشت زهرا، در منطقه امیریه، یکی از جوانهای جنوب شهر که موهای بلندی داشت، در سرمای زمستان دستگیره ماشین امام را گرفته بود و با تمام قدرت فحشهای بسیار تندی به شاه میداد!
من که دیدم این صحنه ادامه دارد، گفتم: «یکنفس ول کن برو!»، اما امام با آرامش خاصی گفتند: «تو چیکار داری؟ رانندگی کن، او دارد ذکر میگوید!»
در مسیر حرکت حضرت امام آرامش خاصی داشتند. حتی زمانی که جمعیت عظیم در خیابان شهید رجایی ما را احاطه کرده بود و من مضطرب شده بودم، امام فرمودند: «آرام آرام، هیچ اتفاقی نمیافتد.
در همین بین، احمد آقا ناگهان در ماشین غش کرد! نگران شدم، اما امام با همان خونسردی و لبخند همیشگیشان گفتند: «خسته بوده، نگران نباش، میبینی که نفس میکشد.»
از همان لحظهای که امام از فرودگاه سوار ماشین شدند، یک لبخند خاص بر لب داشتند.
کد ویدیو دانلود فیلم اصلی موتور بلیزر سوخت !
سوال: ماجرای سوار شدن حضرت امام هلی کوپتر در بهشت زهرا چه بود؟
پاسخ: ازدحام جمعیت چنان بود که حتی برای نفس کشیدن، درِ ماشین را یواش باز میکردم! من 50 نیروی امنیتی در فرودگاه داشتم و به آنها گفته بودم که دور ماشین را بگیرند. اما مردم هجوم آوردند و امام هم قصد داشت از ماشین پیاده شود.
امام که دید در باز نمیشود، مرتب تلاش میکرد، به ایشان گفتم: «آقا، این در تا من نخواهم باز نمیشود! شما بفرمایید، قرارتان قطعه 17 بهشت زهرا قطعی است؟» فرمودند: «بله» گفتم: «اگر الان پیاده شوید، گوشتان هم به قطعه 17 نمیرسد!»
در همین لحظات، یک هلیکوپتر ناشناس در محل فرودگاه آماده شد. گفتم: «آقا، این را برای شما آوردهاند که با آن به قطعه 17 بروید.» امام لحظهای سکوت کرد.
ناگهان آقای ناطق نوری بدون عبا و عمامه، مثل کسی که در استخر شنا میکند، روی سر مردم حرکت کرد و به طرف ماشین آمد! وقتی رسید، در را باز کردم، امام را در آغوش گرفت و با ایشان سلام و احوالپرسی کرد.
کد ویدیو دانلود فیلم اصلی مشکل جدید این بود که فرمان هیدرولیک ماشین قفل کرده و موتور آن سوخته بود! چارهای نبود؛ بچهها یک سانت یک سانت ماشین را بلند کردند و آن را کنار هلیکوپتر قرار دادیم!
وقتی امام میخواست سوار هلیکوپتر شود، احمد آقا یک طرف و ناطق نوری طرف دیگر ایشان را گرفتند. من که پایینتر بودم، پاهای امام را گرفتم. در آخرین لحظه، شلوار سفید ایشان کمی بالا رفت و ساق پای امام پیدا شد… آن را بوسیدم!
و امام سوار بر هلی کوپتر، به سمت تاریخ حرکت کرد.
ادامه دارد ....
-
دوشنبه ۱۵ بهمن ۱۴۰۳ - ۱۹:۰۱:۵۸
-
۵ بازديد
-
-
پیام فارس
لینک کوتاه:
https://www.payamefars.ir/Fa/News/918215/