پیام فارس - ادبیات، فقط مجموعهای از واژهها نیست؛ جهانبینی یک ملت است، روح یک فرهنگ است که در قالب کلمات جاودانه شده. در روزگاری که مرزهای جغرافیایی گاه مانعی برای درک مشترکاند، زبان و ادبیات میتوانند همان پلهایی باشند که دلهای دور از هم را به هم پیوند میدهند. ایران، با تاریخ کهن و میراث پربار ادبیاش، گنجینهای از حکمت، لطافت و انساندوستی را در دل نثر و شعر خود جای داده است؛ از گلستان و بوستان سعدی گرفته تا شاهکارهای معاصر، هر سطر از این متون میتواند چراغی باشد برای جستوجوگران معنا در جهان امروز.
بیشتر بخوانید: اخبار روز خبربان
در چنین فضایی، عجیب نیست اگر جوانی از سرزمین سرد و دورِ روسیه، تنها با خواندن چند جمله از نثر سعدی، دل به گرمای شیراز ببازد. در روزگاری که بسیاری از جوانان ایرانی سودای مهاجرت و زبانهای خارجی دارند، یک جوان روسی از سرزمین برف و ادبیات، دل به زبان فارسی سپرده و راهی شیراز شده؛ شهری که آن را از پشت دیوان حافظ و دفتر گلستان شناخته. پاول روسی، جوان 21 ساله اهل مسکو، چند سال پیش در سفرش به شیراز، نه فقط به تماشای بناهای تاریخی و باغهای دلفریب آمد، بلکه واژههای فارسی او را شیفته خود کردند. او زبان فارسی را در بنیاد سعدی آموخت و حالا فارسی را چنان روان صحبت میکند که گویی در یکی از کوچههای سنگفرششده شیراز بزرگ شده است و از آن پس، هر ساله به ایران بازمیگردد، به هوای شعر و نثر، به هوای دیالوگی که میان فرهنگها شکل میگیرد، وقتی زبان دلها یکی میشود. گفتوگو با او، بهانهایست برای نگاهی دوباره به ظرفیتهای ادبیات فارسی، بهعنوان دریچهای برای جذب گردشگرانی که با دل میخوانند و با دل سفر میکنند.
امروز، در سالروز بزرگداشت سعدی و روز نثر فارسی، گفتوگو با پاول ما را به این حقیقت رهنمون میکند که ظرفیتهای فرهنگی و ادبیات فارسی، اگر دیده و پاس داشته شوند، میتوانند به منبعی پایدار برای گردشگری فرهنگی بدل شوند. توریستهایی که با عشق به فرهنگ سفر میکنند، فقط مسافر نیستند؛ راویان تازهای از داستان ایراناند.
زبان فارسی بهترین و زیباترین زبان در تمام خاورمیانه است
در ادامه گفتوگوی «خبر جنوب» با پاول چرنیشُو را میخوانید:
*لطفا خودتان را معرفی کنید.
پاول هستم اهل مسکو و دانشجوی دانشکده مسکو که در آن جا زبان فارسی را یاد میگیرم.
*از کی تصمیم گرفتی زبان فارسی را بیاموزی؟
شاید مهمترین دلیل آن، علاقهام به فرهنگ منطقه خاورمیانه بود. از نظر من زبان فارسی بهترین و زیباترین زبان در تمام خاورمیانه است.
* اولین جملهای که به فارسی یاد گرفتید چه بود؟
اولین جمله این بود: «اسم من پاول است»
*جذابیت این زبان از نظر شما در چیست؟
زبان فارسی نه تنها زیبا و شیرین است بلکه دارای تاریخ و گذشتهای غنی است و آن چه این زبان را جذاب میکند واژههای مترادف زیاد در آن است.
*سختترین بخش یادگیری زبان فارسی برای شما چه بود؟
به نظر من سختترین قسمت یادگیری واژههای عربی است که وارد زبان فارسی شده است.
*شاعر ایرانی مورد علاقه شما کیست؟
با توجه به این که الان در شیراز هستم شهر حافظ و سعدی، این دو شاعر از جمله شعرای مورد علاقه من هستند اما یکی از محبوبترین شعرای فارسی برای من فردوسی است. شاهنامه نه تنها برای مردم ایران آشناست بلکه مردم روسیه هم فردوسی را میشناسند.
*عکسالعمل مردم ایران وقتی با آنها به زبان خودشان صحبت میکنید چیست؟
از برخورد ایرانیها تجربهای کاملا مثبت دارم. آنها همیشه مهماننواز و مهمانپرست هستند و من آنها را خیلی دوست دارم.

*به کدام فیلم و موسیقی ایرانی علاقهمند هستید؟
فیلمهای ایرانیِ زیادی ندیدم اما فیلم «خانه دوست کجاست» عباس کیارستمی را دیدم و دوست داشتم. در بین موسیقی نیز به عارف (با این که خیلی مدرن نیست) علاقهمندم به خصوص آهنگهای «ای ایران» و «سلطان قلبها».
*یک جمله به زبان فارسی به مردم ایران بگویید.
هرچه میتوانید سفر کنید و درباره کشورهای دیگر اطلاعات کسب کنید. تاریخ و فرهنگ دیگر کشورها را مطالعه کنید چون این وسیلهای است که با آن میتواند کل دنیا را بشناسید.
*تا حالا به زندگی در ایران فکر کردید؟
من در روسیه متولد شدم و مسکو شهر من است. میخواهم همیشه همان جا زندگی کنم.
*شهر ایرانی مورد علاقه شما کجاست؟
شیراز را خیلی دوست دارم اما علاقهمندم یزد را هم ببینم.
در خصوص فرصتهای مغفول گردشگری فرهنگی با تمرکز بر توریستهای فرهنگی و زبانآموزان با سید احسان تقوی از فعالان حوزه گردشگری نیز به گفتوگو نشستیم که در ادامه میخوانید:
نیاز داریم سفارتخانههای ایران در دیگر کشورها برنامههای شب فرهنگی و هفته فرهنگی و معرفی آثار مفاخر ایران را برگزار کنند
*آیا شما در سالهای اخیر با توریستهایی مواجه بودید که به قصد یادگیری زبان فارسی یا تجربه فرهنگی خاصی مثل شعر و ادبیات به ایران آمده باشند؟
در جریانم که تعدادی از اتباع خارجی جوان در موسسات آموزش زبان فارسی در شهرهای شیراز، اصفهان و تهران مشغول یادگیری زبان فارسیاند اما اینکه گردشگر خارجی صرفا با قصد یادگیری زبان فارسی به ایران سفر کند، موارد بسیار محدود و انگشتشمارند. البته بازدید از آرامگاه شعرای بزرگ ایران به خصوص در شیراز، نیشابور و طوس همیشه در برنامه سفر گردشگران خارجی بوده و راهنمایان گردشگری همواره در مکان بازدید، شعرای ایرانی را به گردشگران خارجی معرفی میکنند و ابیاتی از اشعار آن شاعر را همراه با معنی برای گردشگران خوانده و توضیح میدهند.
*توریستهایی مثل پاول، که نه صرفاً برای دیدن آثار تاریخی بلکه با شناختی از فرهنگ ایرانی سفر میکنند، چه تأثیری بر فضای فرهنگی شیراز دارند؟
اجازه دهید با ذکر مثالی توضیح دهم. تصور کنید شعری سروده یا کتاب و مقالهای نوشتهاید. پس از چندی، فردی از شهر یا کشوری دیگر آن را برای شما بخواند یا بخشی از مطالب کتاب یا مقاله را یادآور شود و یا حتی به آن مطالب نقدی وارد کند. تصور میکنم همزمان چند احساس متفاوت در شما به وجود خواهد آمد. احساس غرور و شعف از اینکه شعر یا مطلب شما توسط فردی از شهر و دیاری دیگر خوانده شده است. شما را که غرق در مشغولیات زندگی روزمره شدهاید بهناگاه به آن لحظات و شرایطی که مشغول سرودن آن شعر یا نگارش آن کتاب و مقاله بودید پرتاب میکند. پس یادآوری سرودهها و نوشتههای شما توسط آن دیگری، موجب میشود اندکی به خودتان بیایید و سعی کنید که از آن نوشتهها که به نوعی نمایانگر شخصیت هنری و علمی شماست دفاع کنید. هویت ما ایرانیان با زبان فارسی گره خورده است لذا برای من دیدن فردی غیرایرانی که برای یادگیری زبان فارسی وقت صرف کرده و حال میتواند شعر فارسی بخواند و فارسی صحبت کند باعث میشود که به خود بیایم و به قول سعدی شیرینسخن در باب دوم گلستان: اندیشه کردم که مروت نباشد همه در تسبیح و من به غفلت خفته.

*چقدر زیرساخت لازم برای پذیرش این گروه از گردشگران (علاقهمندان به زبان، ادبیات و فرهنگ) در شیراز یا دیگر شهرهای فرهنگی فراهم شده؟
فکر می کنم چند موسسه خصوصی در تهران برای یادگیری زبان فارسی مشغول فعالیت هستند. در دانشگاههای شیراز و اصفهان و فردوسی مشهد و شهید چمران اهواز نیز بخشی تحت عنوان آموزش زبان فارسی به غیرفارسی زبانان وجود دارد. علاقهمندان به یادگیری زبان فارسی میتوانند با روادید تحصیلی برای اقامت در ایران و شرکت در دورههای حضوری نیز استفاده کنند.
*به نظر شما چرا ایران با وجود داشتن چنین میراث عظیمی در ادبیات و هنر، سهم کمتری در جذب گردشگران فرهنگی نسبت به پتانسیلش دارد؟
عموما توان اقتصادی و میزان مهاجرپذیری یک کشور است که میتواند مردم سایر کشورها را به یادگیری زبان، سفر و یا مهاجرت به آن کشور ترغیب کند. حتی در مورد زبان چینی با وجود اینکه یادگیری زبان چینی برای غیرچینی زبانها بسیار دشوار است اما جذابیتهای اقتصادی چین بسیاری را به تحمل سختی یادگیری زبان چینی وادار میکند. در مورد کشور ما، بدون تعارف در حال حاضر جذابیت چندانی برای یادگیری زبان فارسی به لحاظ بهرهمندی از منافع اقتصادی وجود ندارد. تعداد محدودی هم که بهقصد سرمایهگذاری وارد ایران میشوند بهراحتی میتوانند با زبان انگلیسی با شرکای تجاری خود در ایران ارتباط بگیرند.
اما آنچه که میتواند مردم دنیا را به یادگیری زبان فارسی ترغیب کند داستانهای بینهایت زیبا و اسطورههایی هستند که در لوای داستان چه به نظم و چه به نثر، کهنالگوها را به زیبایی به تصویر کشند. کهنالگوهایی که فقط مختص مردم ایران نیستند و مربوط به تمام بشریت است. در شعر و نثر فارسی درس زندگی به زیبایی بیان شده است.
از این گذشته خواندن اشعار شاعر بزرگی مثل شکسپیر حتما نیازمند برخورداری از حداقلی از سواد آکادمیک است چه بسا بسیاری از مردم کشورهای انگلیسیزبان فهم درستی از سرودههای شکسپیر ندارند. ولی حتی ایرانیانی که سواد خواندن و نوشتن هم ندارند بسیاری از اشعار سعدی را از حفظ هستند و بسیاری از اشعار سعدی و حافظ در بین مردم ایران به ضربالمثل تبدیل شده است.
در مورد قسمت دوم سوال شما باید باز هم بدون تعارف عرض کنم که هیچگونه ارتباطی بین سازمانها و نهادهای گردشگری و زبان فارسی وجود نداشته و ندارد و هیچگاه و در هیچ دورهای بهرهگیری از زبان فارسی به عنوان ابزاری برای جذب گردشگر در وزارت میراث فرهنگی ما در دستور کار نبوده است.
*چه اقداماتی میتواند به تقویت حضور توریستهای فرهنگی مثل پاول کمک کند؟ مثلا در زمینه آموزش زبان فارسی، رویدادهای ادبی، اقامتگاههای بومگردی یا تورهای خاص؟
ما به شدت نیاز داریم سفارتخانههای ایران در کشورهای مختلف برنامههای شب فرهنگی و هفته فرهنگی و معرفی آثار مفاخر ایران را برگزار کنند. برای این کار نیاز است افرادی مسلط به زبان کشور هدف توسط رایزن فرهنگی و وابستههای فرهنگی جهت برگزاری برنامهها دعوت شوند. برگزاری حتی 10 شب فرهنگی در سال هم برای معرفی آثار ادبیات فارسی در سفارتخانههای ایران بسیار کم و ناچیز است. در این خصوص شما را دعوت میکنم به بررسی تعداد شبها و هفتههای فرهنگی کشور ترکیه در سایر کشورها.
پاسخ مسئولین وزارت امورخارجه و وزارت فرهنگ و ارشاد درخصوص چرایی عدم برگزاری رویدادهای فرهنگی در سفارتخانهها به صورت منظم و همیشگی همواره مشکل بودجه بوده است. در پاسخ میتوان گفت همان هم راه حل دارد. در واقع حتی در صورت نبود اعتبار کافی برای برگزاری منظم رویدادهای فرهنگی در سایر کشورها، این رویدادها میتواند با عنوان شب فرهنگی و یا تئاتر در ایران اجرا شود اما به زبانهای خارجی و برای گردشگران خارجی که به ایران سفر کردهاند. همچنین تولید آثار فاخر و باکیفیت سینمایی و تلویزیونی از زندگی شعرای بزرگ زبان فارسی به زبانهای زنده دنیا. *باز هم فرصت سوزی
گردشگرانی مثل پاول میتوانند حاملان نوع تازهای از دیپلماسی فرهنگی باشند. متأسفانه ما سالهاست در برنامهریزیها فقط گردشگری توریستی را دیدهایم؛ تختجمشید، نقشرستم، یا بازار وکیل. اما بخش مهمی از جهان امروز، دنبال تجربههای فرهنگی عمیقتر است؛ یادگیری زبان، حضور در مراسم سنتی، یا شرکت در کلاسهای شعرخوانی. زیرساختهای پذیرش چنین توریستهایی در شیراز بسیار ضعیف است. آیا ما کلاس زبان فارسی با کیفیت بینالمللی داریم؟ آیا تورهای ادبی یا بومگردی مبتنی بر زبان و فرهنگ داریم؟ نه. این یعنی فرصتسوزی. نهادهای فرهنگی باید گردشگری با همکاری مراکز فرهنگی، تورهای ترکیبی آموزش زبان و تجربه ادبی راهاندازی کنند. وقتی یک جوان از روسیه یا آلمان یا حتی ژاپن با انگیزه خواندن حافظ به شیراز میآید، ما فقط نباید او را راهی تختجمشید کنیم. باید دعوتش کنیم به درک حافظ، به شنیدن قصههای شفاهی مردم، به نشستن در زورخانه یا نشستن پای سفره محلی.
http://www.Fars-Online.ir/fa/News/947148/از-مسکو-تا-شیراز؛-فارسی-به-روایت-یک-غریبه-آشنا