پیام فارس - هم میهن /متن پیش رو در هم میهن منتشر شده و بازنشرش در آخرین خبر به معنای تاییدش نیست
شورای راهبردی روابط خارجی ایران| بعد از چند سال آرامش و بلافاصله بعد از توافق آتشبس در لبنان، شهر حلب سوریه به صحنه درگیری گروههای مخالف و مسلح به سرکردگی «تحریرالشام» (جبهه النصره سابق) با ارتش و دولت سوریه تبدیل شده. درگیریهای شدید هیئت تحریرالشام با نیروهای ارتش سوریه، نقض «توافق آستانه» است که در مارس 2020/ فروردین 1399 با مشارکت و ضمانت روسیه، ایران و ترکیه به امضاء رسید. براساس توافق آستانه، حومه حلب و ادلب جزو «مناطق کاهش تنش» محسوب میشود.
حملات تحریرالشام که از حمایت برخی کشورهای خارجی برخوردار است و برخلاف اظهارات و مواضع اعلامی و چندوجهی، با مدیریت پشت پرده آمریکا، رژیم صهیونیستی و احتمالاً ترکیه و جریان ارتجاع عرب آغاز شده است، اهداف کاملاً مشخصی را دنبال میکند که اشغال حلب و بازپسگیری مناطق ازدسترفته در سال 2020، در رأس اهداف مورد اشاره قرار دارد.
دراینبین، تحمیل آتشبس اخیر لبنان به رژیمصهیونیستی هم مزید بر علت بوده و جریانی که از توافق آتشبس و موفقیتهای حزبالله، سوریه و جمهوری اسلامی ایران در مقابله با رژیمصهیونیستی ناراضی است، به دنبال «تضعیف جبهه مقاومت اسلامی» از طریق گشودن جبهه جدید در سوریه و در نتیجه، قطع ارتباط لجستیکی ایران با مقاومت لبنان و فلسطین است که رژیمصهیونیستی در این مورد از بازیگران اصلی ذینفع به شمار میرود.
در همین راستا، تحولات مربوط به جنگ در مناطق غربی سوریه با خشنودی محافل سیاسی، نظامی و امنیتی رژیم صهیونیستی دنبال میشود. علاوه بر این، جریانهای مرتجعی در داخل کشورهای عربی وجود دارند که معتقدند، دولت بشار اسد در مدتی که به جهان عرب نزدیک شده است، هنوز نتوانسته یا نخواسته است منطبق با سیاستها و انتظارات آنها عمل کند، لذا از شعلهور کردن درگیریها در حلب و مناطق اطراف بهعنوان یک اهرم فشار علیه بشار اسد استفاده میکنند. ظاهراً دولت آمریکا و تیم بایدن که شکست سختی در انتخابات اخیر متحمل شدند، در آستانه تحویل قدرت به ترامپ، درصدد ایجاد شرایطی است که هرگونه تعامل احتمالی او و پوتین را سختتر نماید.
افزون بر موارد گفته شده، نمیتوان سهم و نقش «مؤثری» که ترکیه در تحولات حلب و مناطق پیرامون آن به عهده دارد را نادیده گرفت. چراکه اولا،ً آنکارا از تحریرالشام حمایت نظامی و اطلاعاتی میکند. ثانیاً نیروها، پایگاهها و تجهیزات نظامی ترکیه در مناطق شمالی سوریه حضور دارند، ثالثاً حمله به حلب و ادلب بدون موافقت ترکیه امکانپذیر نبوده است. رابعاً اشغال حلب و ادلب، به تحقق اهداف ترکیه در سوریه کمک قابلتوجهی میکند.
زیرا در گام اول، امنیت مرزهای جنوبی ترکیه را که از سوی نیروهای کُرد تهدید میشود، تأمین میکند. در گام بعدی موجب تحکیم موقعیت و نفوذ ترکیه در سوریه میشود و در نهایت، دولت آنکارا از این جنگ بهعنوان ابزاری برای فشار به بشار اسد استفاده میکند که تاکنون حاضر به دیدار و گفتوگو با اردوغان قبل از خروج نیروهای ترکیه از سوریه نشده است اما درخصوص آنچه در حلب و مناطق اطراف آن در حال رخدادن است، توجه به نکات زیر ضروری است:
اول؛ حلب بهعنوان یکی از «سرپلهای مهم» کنترل منابع و مناطق راهبردی سوریه به دلیل تعدد بازیگران داخلی، منطقهای و بینالمللی ذینفع در آن، «زمینبازی پیچیدهای» است. موقعیت حلب برای تمام طرفهای داخلی، منطقهای و بینالمللی در سوریه از «اهمیت استراتژیک» برخوردار است. برای همین است که جنگ در حلب را «مادر جنگها» مینامند.
دوم؛ سرعت پیشروی گروههای مسلح در حلب و ادلب و اشغال برخی قسمتهای آن (البته عدم آمادگی ارتش سوریه نیز نباید نادیده گرفته شود) بهخوبی نشان میدهد که گروههای تروریست به سرکردگی تحریرالشام از مدتها قبل خود را برای آغاز چنین جنگی آماده کرده بودند. تلاشهای قبلی تحریرالشام بهعنوان بزرگترین و منظمترین گروه تروریستی برای جذب سایر گروهها نیز موفق بوده و بهنوعی بعد از وحدت میدان که بازیگران خارجی هم در آن دخیل بودند، این جنگ آغاز شد.
سوم؛ فعلاً از سوی گروههای تروریستی و حامیان خارجی آنها دلیل یا زمینه مشخصی برای توقف جنگ در حلب دیده نمیشود. بهویژه اینکه گروههای تروریستی و حامیان خارجی تصور میکنند، امروز برخلاف سالهای قبل که مقاومت اسلامی از جمله حزبالله نقش مؤثری در دفع خطر داعش و سایر گروههای تروریستی داشت در موقعیت ضعیفی قرار دارد و زمینه برای سرنگونی نظام سیاسی سوریه فراهم است.
چهارم؛ جنگ در حلب و ادلب یک تفاوت آشکار با قبل دارد که باید موردتوجه قرار بگیرد؛ ارکان داخلی و خارجی جبهه جنگ، در یک هماهنگی کامل با تکیه شدید بر «جنگ ترکیبی و ادراکی» در تلاش هستند تحرکات خود را «بزرگنمایی» کنند؛ در جنگ ادراکی آنچه در میدان جاری است با آنچه محافل سیاسی و رسانهای مخالفان منتشر میکنند، تفاوت دارد.