چرا ترامپ این بار نمیتواند بن سلمان و بن زاید را علیه ایران بشوراند؟
دوشنبه 28 آبان 1403 - 10:16:30
|
|
پیام فارس - دکتر بدر موسى السیف در اندیشکده چتم هاوس نوشت: کشورهای خلیج فارس به حرکت به سوی آشتی منطقهای ادامه خواهند داد، اما در مورد ایران و اسرائیل–فلسطین، به دنبال بازآرایی مجدد قواعد تعامل خواهند بود. در ادامه این مطلب آمده است: بازگشت دونالد ترامپ به کاخ سفید در وضعیت جدید منطقه خلیج فارس در حالی رخ میدهد که او در ایجا مختصات جدید منطقه دخیل بوده است. واکنش بیتفاوت ترامپ به حمله سپتامبر 2019 به تأسیسات نفتی سعودی، دکترین امنیتی مبتنی بر حفاظت آمریکا از منابع انرژی و منافع شرکای دیرینهاش را خدشهدار کرد. واکنش آمریکا – یا بهتر بگوییم عدم واکنش – محرک ادامه تلاشها برای خوداتکایی در خلیج فارس شد. کشورهای عربی خلیج فارس در سالهای مابین دو دولت ترامپ با پرداختن به مسائل با اتکا به توان خودشان، گامهایی رو به جلو برداشتهاند: از جمله آشتی دادن اختلافات درون کشورهای حاشیه خلیج فارس، متوقف کردن مناقشه یمن و ایجاد روابط با همسایگان منطقهای مانند ایران، سوریه و ترکیه. شش کشور خلیج فارس به لحاظ مواضع متحد نیستند، اما با اولویت دادن به منافع ملی و مرتبط ساختن آن با تلاشها برای صلح و رفاه منطقهای عمدتاً در مسیری یکسان حرکت کردهاند. علاوه بر این، پایان دادن به شکاف بیش از سهساله میان کشورهای عضو شورای همکاری خلیج فارس یکی از اقدامات نهایی سیاست خارجی اولین دولت ترامپ بود. این مصالحه به پیش رفت و نهایتا در حضور جیرد کوشنر در ژانویه 2021 به امضا رسید. هر دو انگیزه کشورهای منطقه – یعنی قاطعیت و کاهش تنش – را میتوان به منابع و لحظات مختلف در تاریخ معاصر خلیج فارس نسبت داد. اما اقدامات دولت اول ترامپ این تمایلات را تقویت کرد. کشورهای خلیج فارس با حفظ و تقویت خوداتکایی و آشتی منطقهای خود، بدون توجه به هر گونه وسوسه یا فشار برای بازگشت به وضعیت قبلی، بهترین خدمت را به خود خواهند کرد. رویکرد منطقه خلیج فارس ابزارهای سیاستگذاری در خلیج فارس تطبیقی، عملگرایانه و چابک بودهاند. این مزیتها، از جمله باعث شده تا خلیج فارس از درگیریهای جاری بین ایران و اسرائیل مصون بماند؛ و امکان همکاری با دولتهای مختلف آمریکا را برای آنها فراهم سازد. چنین رویکردی در ادامه نیز به منطقه کمک خواهد کرد تا با رویکرد عدم قطعیت و معامله گرانه ترامپ کنار بیاید. هنوز زود است که بگوییم کدام یک از رگههای فکری انزواگرایانه یا نئومحافظهکار ترامپ را جذب خواهند کرد. کشورهای خلیج فارس اگر به همزیستی ادامه دهند تلاش خواهند کرد هر دو سناریو را مدیریت کنند، گرچه رشته انزواگرایی بیشتر با شخصیت ترامپ و سیاست در حال تکامل خلیج فارس مطابقت دارد. اسرائیل–فلسطین حمایت از اسرائیل به وضوح در دوره ترامپ ادامه خواهد یافت. نامزدی الیس استفانیک، طرفدار اسرائیل، به عنوان سفیر آمریکا در سازمان ملل یک نمونه اولیه از این رویکرد است. سعودیها شرطی واضح برای عادیسازی گذاشتهاند: پایان اشغال اسرائیل و ایجاد یک کشور فلسطینی. دولت بایدن مدتهاست که برای آتشبس فراخوان میدهد در حالی که نتوانسته یا نخواسته از اهرم فشار خود در مورد اسرائیل استفاده کند. کشورهای خلیج فارس از تغییر احتمالی که ترامپ مخالف جنگ میتواند در این معادله ایجاد کند استقبال میکنند، هرچند با انتظاراتی نهچندان بالا، چرا که سخنان دهن پر کن هنوز به نتایج سیاسی ملموسی نرسیده است. دولت آینده احتمالاً به توافقنامههای ابراهیم که تحت مدیریت ترامپ تسهیل شد، روابط بین اسرائیل و چندین کشور عرب را عادیسازی کرد و تیم بایدن آن را پذیرفت بازخواهد گشت، اما این موضوع سعودیها را در تنگنا قرار خواهد داد. سعودیها شرطی واضح برای عادیسازی داشتهاند: پایان اشغال اسرائیل و ایجاد یک کشور فلسطینی. در ماههای اخیر آنها حتی از این نیز فراتر رفته و سیگنالهایی درباره رهبری خود در مسئله فلسطین ارسا کردهاند که از جمله میتوان به راهاندازی ائتلاف جهانی برای اجرای راهحل دو کشور و برگزاری نشست فوقالعاده عرب و اسلامی اشاره کرد. منطقی است که سعودیها در اوایل کار این ائتلاف جهانی و نسخه جدید از راهحل دو کشوری را به دولت ترامپ بفروشند. این ایده با جاهطلبیهای ترامپ برای ثبت توافقنامهای صلحآمیز و به ظاهر دستنیافتنی مطابقت خواهد داشت. سایر کشورهای خلیج هم از اقدامات آمریکا در این زمینه حمایت خواهند کرد، از جمله اماراتیهای ماهر و قطر که به نظر میرسد مایل به اجابت درخواست آمریکا برای کاهش حضور حماس در دوحه باشد. احیای راهحل دو کشور به ویژه با توجه به عدم همکاری دولت اسرائیل نیاز به تلاشهای فراوان دارد،، اما شخصیت غیرقابل پیشبینی ترامپ میتواند به احتمالات بیسابقهای دست یابد. ایران ترامپ در دوره نخست ریاست جمهوری خود، قصد داشت ایران را از همسایگانش جدا کند و یک ائتلاف منطقهای از اعراب و اسرائیلیها علیه تهران تشکیل دهد. برای این منظور، آمریکا از توافق هستهای با ایران خارج شد، فشار حداکثری بر این کشور وارد کرد و ژنرال قاسم سلیمانی، فرمانده نیروی قدس سپاه پاسداران را ترور کرد. کشورهای خلیج فارس تمایلی به بازگشت به فاز مبارزهطلبانهای که به نفع کشورشان نبود، ندارند. این رویکرد آمریکا پس از واکنش ناچیزش به حمله نیروهای وابسته به ایران به عربستان سعودی در سال 2019 در دوره ترامپ، و حملات حوثیها به ابوظبی در 2022 در دوره بایدن، ناکام ماند. در پی آن، یک کارزار کاهش تنش در سطح منطقه با ایران به وجود آمد و بازگشت ترامپ این وضعیت را تغییر نخواهد داد. کشورهای خلیج فارس تمایلی به بازگشت به فازی که به نفعشان نبود ندارند. توافق ایران و سعودی اگرچه کند، اما با میانجیگری چین حاصل شده و توانسته پابرجا باقی بماند. سعودیها به طرز مشهودی حتی پس از پیروزی ترامپ سطحی از تعامل را حفظ کردهاند. کمتر از یک هفته پس از پیروزی ترامپ، رئیس ستاد مشترک ارتش عربستان بازدید نادری از تهران داشت و رهبران دو کشور با یکدیگر گفتوگو کردهاند. ترامپ گفته است که مایل به تعامل با ایران است، اما واقعیت این است که این تعامل دشوار باقی خواهد ماند، به ویژه با توجه به گفتمان ضد ایرانی در آمریکا، رفتار بیثباتکننده منطقهای تهران و جاهطلبیهای هستهایاش، و تلاشهای ادعایی ایران برای ترور رئیسجمهور منتخب آمریکا تجارت و انرژی سیاست تجاری و انرژی ترامپ میتواند چالش برانگیزترین موضوع برای منطقه خلیج فارس باشد. وعده او برای حفاری و استخراج نفت بیشتر و همزمان اعمال تعرفههای بالاتر بر واردات، موجب استفاده ابزاری از اقتصاد خواهد شد. افزایش اکتشاف و تولید نفت در آمریکا باعث کاهش قیمتها و به خطر انداختن اقتصادهای وابسته به نفت خلیج فارس خواهد شد. کشورهای حوزه خلیج فارس نمیخواهند از دریچهی به اصطلاح «رقابت قدرتهای بزرگ» به آنها نگاه شود – و یا مجبور به انتخاب بین آنها شوند. چنین رویکردی از سوی ترامپ در حوزه انرژی همچنین اهداف بلندپروازانه ملی این کشورها و حتی تغییر به سوی آینده بدون نفت را که بر مبنای درآمدهای بالای نفتی طراحی شده تهدید خواهد کرد. در واقع، پتانسیل تنش با دولت جدید آمریکا درباره انرژیهای جایگزین و تغییرات آبوهوایی، به ویژه با توجه به اهمیت استراتژیک این مسائل برای چندین کشور خلیج فارس وجود دارد. تعرفههای بالای وعده دادهشده توسط ترامپ احتمالاً در درجه اول اروپا و چین را نشانه خواهد رفت، اما کشورهای حوزه خلیج فارس نیز از جنگهای تجاری در مناطق دیگر متأثر خواهند شد. تکنولوژی و همچنین سرمایهگذاری مستمر کشورهای منطقه در پایگاههای نظامی آمریکا و فروش تسلیحات به احتمال زیاد یکی از حوزههای مستعد رشد بین آمریکا و کشورهای خلیج فارس بود. با توجه به تغییر مسیر چند صندوق ثروت حاکمیتی خلیج فارس به سمت به بازارهای محلی سرمایهگذاریهای این کشورها در آمریکا ممکن است کاهش یابد. حفظ وحدت کشورهای حاشیه خلیج فارس در دولت بعدی آمریکا به پیشبرد منافع ملی خود و اولویت دادن به منطقهگرایی ادامه خواهد داد. همراستا ماندن علیرغم فشارها یا وسوسهها برای پیشبرد منافع ملی به بهای منافع جمعی کلید عبور از دوران سخت آینده خواهد بود، نشست آتی شورای همکاری خلیج فارسدر کویت فرصتی است برای نشان دادن چنین وحدتی به دولت جدید آمریکا و بیان مجدد چشمانداز این کشورها درباره مسائل کلیدی. تک تک کشورهای منطقه و شورای همکاری خلیج فارس احتمالاً به ادامه برقراری تعادلی ظریف یعنی ترکیبی از پوشش ریسک و دوری از ریسک در کنار توانایی انطباق با شرایط در حال تغییر که در گذشته نتیجه بخش بوده ادامه خواهند داد. سبک آشفته ترامپ و برند مبتنی بر شخصیت فردی او به احتمال زیاد به سیاست خارجی غیرقابل پیشبینی آمریکا سرایت خواهد کرد و بر خلیج فارس و کل منطقه خاورمیانه تأثیر خواهد گذاشت.چ منبع: انتخاب
http://www.Fars-Online.ir/fa/News/879580/چرا-ترامپ-این-بار-نمیتواند-بن-سلمان-و-بن-زاید-را-علیه-ایران-بشوراند؟
|