پیام فارس - اطلاعات /متن پیش رو در اطلاعات منتشر شده و بازنشرش در آخرین خبر به معنای تاییدش نیست
نهادهای بینالمللی و قدرتهای بزرگ در حل بحرانهای معاصر، توانایی لازم را ندارند. تقریباً تمام نهادهای بینالمللی در جلوگیری از تجاوز و برقراری صلح ناتوان شدهاند.
سید محمدکاظم سجادپور| یک سال است که در پی حوادث 7 اکتبر 2022 غرب آسیا و خاورمیانه شاهد نسلکشی و ویرانگری رژیم صهیونیستی است. در این سال رژیم حدود 50 هزار نفر را کشته و هزاران هزار را بیخانمان نموده است. جنگ غزه و جنگ لبنان دیگر محدود به آنچه که در شامات میگذرد نیست، بلکه با تنشهای عمیق منطقهای و بینالمللی همراه بوده و هست . یک سال گذشته بسیار خونین و پرشتاب بوده و تقریباً در هر روز شاهد حادثه و رخدادی در مورد این منطقه بودهایم.
در طی یک سالی که از جنایات رژیم صهیونیستی میگذرد، بحثها و بررسیهای گوناگون در سراسرجهان در مورد این حوادث مطرح شد، و میشود. اما در ورای اخبار لحظهای کشتارها و ترورها، سبعیتها و وحشگیریهای رژیم صهیونیستی، وکنش و واکنشهای جهانی، سوالی جدی و اساسی قابل طرح است و آن این که یک سالگی هفت اکتبر، از زاویه فهم و مدیریت پدیدههای روابط بینالمللی حاوی چه نکات و بررسیهای استراتژیکی میباشد؟
بیتردید،یک سالی که پر از محنت و رنج، مخصوصاً برای مردم بیپناه فلسطین و لبنان گذشته، مشحون از نکات و درسهای استراتژیک است. اما شاید هفت گزاره، از بقیه مباحث جلبِ نظر بیشتری از زاویه شناخت روابط بینالمللی معاصر کنند.
گزاره اول: بدون تاریخ، روابط بینالمللی قابل درک نیست. عملیات حماس در 7 اکتبر سال قبل در خلاء انجام نگرفت. این رخداد پس از حدود یک قرن، اشغال، جابجائی و تجاوز صورت گرفته است. جا پای چندین امپراتوری، نبردهای بین آنها و جابجایی آنها در این حوادث مشخص است. از سقوط امپراتوری عثمانی، طراحیهای امپراتوری انگلیس و تا حدودی امپراطوری فرانسه، برآمدن آمریکا و حمایت تاریخی آن دولت از رژیم صهیونیستی و همچنین تاریخ جنبش صهیونیستی و امواج گوناگون مهاجرت به فلسطین اشغالی را باید در ریشهیابی این حوادث مدنظر قرار داد.
گزاره دوم: کنشگران روابط بینالمللی متعدد و متکثر شدهاند. بحران غزه و لبنان نشان داد که کنشگری در روابط بینالملل، دیگر در انحصار قدرتهای بزرگ و دست نشاندگان آنها نیست. کنشگران مقاومت، کنشگران موثر و سرنوشتسازیاند. فراتر، جوامع مدنی در سراسر جهان، کنشگران قابل اعتنائی در مشروعیت زدائی از تجاوز گران و حامیان آنها بوده و هستند .
گزاره سوم: ماهیت جنگ در روابط بینالمللی دگرگون شده است. جنگها، جنگهای ترکیبی شدهاند. در جنگهای معاصر، قدرت نظامی برجسته ولی جنگ، در باطن خود عناصر روانی، روایتی و رسانهای را ادغام کردهاند.
به عبارت دیگر، دیگر جنگها، پیوست رسانهای ندارند، بلکه رسانه خود بخشی از جنگ است. روایتسازی، خود ابزاری تسلیحاتی شده است. بازیهای روانشناختی نیز در سازههای جنگی جای گرفتهاند و فراتر از تکنولوژی جنگ دگرگون شده اند.
گزاره چهارم: سیاست داخلی و سیاست هویتمحوری برجسته شدهاند. به عبارت دیگر، جنگها ادامه سیاست داخلی و در طول فعل و انفعالات عرصه درونی سیاست باید مدنظر قرار گیرند. سیاست داخلی رژیم صهیونیستی، نقش تعیینکنندهای در راه افتادن این بحران و تداوم آن دارد.
به عبارت دیگر، جنگ نه بر اساس منطق نظامی و امنیتی، بلکه بر اساس منازعات اصلی سیاسی تحول یافته است. تداوم جنگ توسط ناتانیاهو،اجماع غالب تحلیلگران، نه فقط از سیاست داخلی آن رژیم نشئت گرفته، بلکه او دارد در سیاست داخلی آمریکا به قصد شکست تیم هریس و بایدن به نفع ترامپ، مداخله میکند. این پدیده آنقدر داغ است که حتی بهطور صریح و مستقیم از بایدن در مصاحبه مطبوعاتی او در 13/7/1403 در کاخ سفید پرسیده شد.
گزاره پنجم: منطقه خاورمیانه، قابل مهندسی و قابل پیشبینی نیست. فراموش نکنیم که قبل از 7 اکتبر، صحبت از منطقهای میشد که بهگونهای طراحی شده که رژیم صهیونیستی، اعراب خیلی فارس واقعیتهای جدیدی را خلق کرده و فلسطین را به حاشیه برده و به مسئلهای فراموششده تبدیل می کنند. حوادث 7 اکتبر نه فقط بطلان این مهندسی را به اثبات رساند، بلکه موضوع فلسطین را به کانون سیاست بین المللی برد. روشن شد که این منطقه به خاطر متغیرهای فراوان ،بحران های انباشته شده و مداخلات بینالمللی و بهمپیوستگی موضوعات با یکدیگر غیرقابل پیشبینی است.
گزاره ششم: نهادهای بینالمللی و قدرتهای بزرگ در حل بحرانهای معاصر، توانایی لازم را ندارند. تقریباً تمام نهادهای بینالمللی در جلوگیری از تجاوز و برقراری صلح ناتوان شدهاند. فراتر قدرتهای بزرگ و در رأس آنها ایالات متحده، به خاطر پیچیدگیهای داخلی، عدم تمایل رهبران سیاسی آن و شرایط انتخاباتی و مهمتر طرف درگیری بدون همراهی با رژیم صهیونیستی،نتوانست اقدامی حتی اولیه در جلوگیری از تشدید بحران و خونریزی کنند.
گزاره هفتم: افراد کنشگران مؤثری در روابط بینالملل سیاسی هستند.افراد به دو دسته تقسیم می شوند.افراد شاخص و رهبران سیاسی و افراد عادی. واضحاً مدیریت جنگافروزی، با افراد و رهبران مشخصی است و متقابلا،هدایت مقاومت در دست شخصیتها و افراد مشخص و معینی میباشد.اما افراد عادی هم کنشگران مهم و مؤثری هستند. تمام فلسطینیها و تمام لبنانیها از یکسو تمامی افرادی که در سراسر جهان علیه تجاوز رژیم صهیونیستی ایستادند، به واقعیت های نوینی در روابط بینالمللی شکل دادند.
البته به همان اندازه که فاجعه رفتار غیرانسانی رژیم صهیونیستی عمیقتر است، درسهای روابط بینالمللی این بحران نیز گستردهتر از مواردی میباشد که مورد اشارت واقع شدند. شاید عمیقترین نکته و درس آن باشد که علیرغم همه پیچیدگیها، این اراده انسانهاست که آنها را به حرکت درمیآورد، صبور میکند و تاریخساز میکند. اراده فلسطینیها اراده لبنانیها و اراده همه آنهایی که با تجاوز مخالفند، سرنوشتساز ترین عنصر در روابط بینالملل است.