بزرگنمايي:
پیام فارس - شیراز، نگین خوشنقش فارس، شهریست با پیشینهای پُر و پیمان که ردپایش حتی روی لوحهای گِلی ایلامی دیده میشود. نخستین اشاره به نام شیراز به حدود 2000 سال پیش از میلاد بازمیگردد؛ وقتی که در سال 1970 میلادی، هنگام کندن زمین برای ساخت یک کورهی آجرپزی در جنوبغربی شهر، این لوحها بهطور اتفاقی پیدا شدند.
بیشتر بخوانید: اخبار روز خبربان
البته حالوهوای شیراز فقط به گذشتهاش محدود نمیشود. شیراز را با شعر، باغ و نارنج و ترنج، گل و بلبل میشناسند؛ شهری که بوی بهار و صدای پرندهها در کوچهپسکوچههایش جاریست. باغ، همیشه در دل فرهنگ ایرانی جایگاهی ویژه داشته و شیراز از دیرباز به داشتن باغهایی زیبا و دلانگیز شهره بوده است. بههمین دلیل، 15 اردیبهشت، یعنی درست وسط بهار، با تصویب شورای شهر و تأیید مجلس شورای اسلامی، بهعنوان «روز شیراز» نامگذاری شدهاست. هر سال در این روز، شهرداری برنامههای ویژه و جشنهایی برای گرامیداشت شیراز برگزار میکند.
این شهر هنوز هم بهعنوان پایتخت فرهنگی ایران شناخته میشود. از میان بانوان شاعر ایرانی، جهانملک خاتون یکی از چهرههاییست که در همین شهر زندگی میکرده. اینجا همان شهریست که حافظ و سعدی را در دل خود جا داده؛ شهری با آثار باستانی مثل تختجمشید و جاهای دیدنی مذهبی و فرهنگی فراوان. هرچند این روزها خیلیها دوست دارند لحظه تحویل سال را در حافظیه یا تختجمشید بگذرانند، اما شیراز هم مثل هر شهر دیگری، برای نوروز رسم و رسوم خودش را دارد؛ رسمهایی که در ادامه با آنها بیشتر آشنا میشویم.

چهار گوشهی خانه، چهار ضربه برای شگون
چهل، پنجاه سال پیش، درویشها توی روزهای نوروز بیکار نمیماندند. چادر سفیدشان را در خانهی اعیان و متمولها برپا میکردند و شروع میکردند به شعر خواندن. تا وقتی هم چیزی – معمولاً عیدی یا پولی – از صاحبخانه نمیگرفتند، آنجا را ترک نمیکردند. وای به حال آن صاحبخانهای که دلش نمیآمد چیزی بدهد! چون آنوقت درویش بوقش را درمیآورد و اصطلاحاً «بوق صاحبخانه را میزد»؛ بوقی با صدایی ناخوشایند که کموبیش همه همسایهها را باخبر میکرد. کمتر کسی بود که دلش بخواهد این بیآبرویی را تجربه کند.
ترانهای محلی در شیراز هنوز هم شنیده میشود: «درویشم، کلاه ریشم، تا نسونم، رد نمیشم»؛ که خیلیها باور دارند از همین رسم قدیمی آمده. در شیراز رسم بود که صبح عید، چهار گوشهی خانه را میکوبیدند و میگفتند: «هرچه بدر، سرش به سنگ»؛ کاری که بهنوعی برای دفع بلا و آمدن شگون خوب انجام میدادند. همچنین باوری وجود داشت که اگر کسی گل درخت (بهویژه گل اشرفی) را بچیند و سال بعد همان گل را دوباره زیر همان درخت بریزد، به آرزوی دلش خواهد رسید.
هفت میم شیرازیها
مردم استان فارس، مخصوصاً توی خود شیراز، حسابی برای آمدن بهار لحظهشماری میکنند. از حدود دو هفته قبل از عید، همه دستبهکار میشوند. مردها دنبال خرید شیرینی و آجیل میروند، زنها هم مشغول دوختن لباسهای نو برای خودشان و بچهها میشوند، و البته خانهتکانی هم که پای ثابت روزهای آخر سال است. قدیماً خیلیها شیرینی عیدشان را خودشان درست میکردند و نان شیرین یکی از محبوبترینها بود.
این نان را در تنور میپختند و وقتی هنوز داغ و نرم بود، چند بار تا میزدند تا به شکل یک مربع کوچک، به اندازهی کف دست دربیاید. اما فقط چند دقیقه بعد خشک میشد و تُرد و شکننده. آن موقعها، تنقلات اصلی عید چیزهایی مثل برنجک، اَخُرَک و دَنگو بود. رسم بود که هنگام تحویل سال، سکهای در دست بگیرند تا برکت مالی در سال جدید کم نشود. امروزه خریدهای عید معمولاً از حدود یک ماه قبل شروع میشود. شیرازیها اغلب لباسهایی با رنگهای روشن مثل قرمز یا زرد انتخاب میکنند تا حالوهوای بهار را بیشتر احساس کنند.
جالب است که قدیماً باور داشتند بریدن پارچه برای دوخت لباس باید در روز خاصی انجام شود؛ مثلاً دوشنبه یا جمعه خوب بود، ولی اگر سهشنبه میبریدند، میگفتند لباس نصیب دزد یا مردهشور میشود! چهارشنبه هم اصلاً روز مناسبی نبود، چون معتقد بودند لباس میسوزد. در کنار همهی اینها، وسایل خانه هم باید یا نو میشدند یا دستکم حسابی تمیز میشدند، چون سال نو را باید با تازگی شروع کرد.
یکی از رسمهای دوستداشتنی شیراز در روزهای پایانی سال، سبز کردن گندم، عدس یا ترهتیزک است. این کار معمولاً ده، پانزده روز پیش از عید انجام میشود و برایش از ظرفهای مسی یا روی استفاده میکنند. اول چند دانه برای سلامتی امام زمان میریزند، بعد هم به نیت هرکدام از اعضای خانواده، یک مشت دانهی دیگر اضافه میکنند. شیرازیها علاوه بر هفتسین معروف، رسم جالبی به نام «هفت میم» هم دارند. این هفت میم شامل مدنی (یا همان لیموشیرین)، مرغ، ماهی، میگو، مسقطی، ماست و مویز است. در کنار اینها، خوراکیهای خوشمزهی دیگری مثل کنگر ماست، خرما، عسل، پنیر، کره، کاهو و تخممرغ رنگی هم برای پذیرایی آماده میشود؛ یک سفرهی رنگارنگ و پر از حالوهوای بهاری.

تحویل سال زیر نور شاه چراغ
در شیراز، نوروز فقط یک تغییر تاریخ نیست، شروع یک حالوهوای تازه است. یکی از رسمهای قشنگ این است که همهی اعضای خانواده، موقع تحویل سال، با لباس نو دور سفرهی هفتسین مینشینند. سفرهای که فقط یک چیدمان خوشرنگولعاب نیست، پشت هر چیزش یک معنا قرار دارد. مثلاً شمع نماد روشنایی خانه و زندگی است، قرآن یعنی سالت را با یاد خدا آغاز کن، آینه نماد پاکی و دل صاف است، و طلا هم نشانهی امید به روزهای پررونق از نظر مالی.
یک نکتهی جالب این است که بعد از تحویل سال، شمعها نباید با فوت خاموش شوند؛ یا میگذارند خودش خاموش شود یا خیلی آرام با نقل یا مسقطی آن را خاموش میکنند. شیرازیها رسم دیگری هم دارند؛ تخممرغی را روی آینهی سفره میگذارند و باور دارند همزمان با تحویل سال، تخممرغ حرکت میکند. یک نشانهی خوب برای شروع سال. در گذشته رسم بود که مردم پیش از عید حجامت میکردند، چون باور داشتند که باید خون تازه در بدن باشد تا سال نو را با انرژی شروع کنند. یکی دیگر از رسمهای خاص این است که خیلیها موقع تحویل سال به حرم حضرت شاهچراغ (ع) میروند، شمع روشن میکنند و آن را در دست نگه میدارند؛ به نیت اینکه سال را زیر نور حضرت آغاز کنند. واعظی روی منبر میرود و دعا میخواند، مردم صلوات میفرستند و خادمها گلاب میپاشند.
اما نوروز بدون سفرهی پر و پیمان شیرازیها کامل نمیشود. شکرپلو، آش سبزی، ترحلوا از غذاهای معروف عید هستند. یک غذای خاص دیگر هم آش کارده است که مخصوص شیراز است و برای مهمانها حسابی جذاب است. از غذاهای سنتی دیگر هم میتوان به آش انار، قورمه به، دوپیازه، یخنی نخود، ربپلو، کوفته هلو، حلوای کاسه، رنگینک و پاچهپلو اشاره کرد. رسم جالب دیگری هم هست؛ بعضی از خانوادهها هنگام تحویل سال حتماً شیر روی آتش میگذارند، بعضی دیگر هم شیر برنج درست میکنند که در بعضی روستاها به آن «آش شیر» گفته میشود. خلاصه، نوروز در شیراز ترکیبی است از رسمهای قدیمی، عطر بهار، سفرههای رنگی و دلهایی که برای یک سال خوب، آمادهاند.
نوروز برای شیرازیها چیزی بین رسم و عادت است؛ نه آنقدر رسمی که خشک و تکراری باشد، نه آنقدر بیبرنامه که به دل نچسبد. هر کاری جای خودش را دارد، بیهیاهو، بیاغراق. انگار شهر خودش میداند چطور وارد بهار شود، بینیاز از قاب و دکور. همین سادگی، همین روال آرام و آشنا، چیزیست که نوروز را در شیراز، شبیه هیچ جای دیگر نمیکند.
کد خبر 6415095