چرا مکران مهم است؟!
اجتماعي
بزرگنمايي:
پیام فارس - امیرامیریفر؛ بازار: سوال خوبی است! پاسخ دادن به این سوال البته که ژرف اندیشی همزمان جغرافیایی و تاریخی و نگرش عمیق در روابط ایرانیان با سرزمین شان و آنچه ایران نامیده می شود را شامل می شود!
من البته حتما با وجود تمرکز 4 سال و اندی که بر مساله توسعه مکران داشته ام نمی توانم ادعا نمایم که برای این سوال بسیار خوب، جواب در خوری دارم.
اما من باب تلاشی که برای آغاز گفتوگو باید صورت پذیرد، سعی مینمایم یافته های ذهنی و مستندات عینیام را برای مخاطب به اشتراک بگذارم تا شاید گفتوگو محملی برای تنقیح بیشتر مساله گردد. پیش از این در پایگاه اطلاعرسانی مَکُایران، دوست و همکار فرهیختهام یاسین کریمیان به تفصیل در 4 یادداشت با همین عنوان «چرا مکران مهم است؟» به بررسی اهمیت توامان تاریخ و جغرافیای مکران از پسای روی کار آمدن هنری هشتم و شکل گیری کمپانی هند شرقی در لندن پرداخته بود.
یادداشت اول / یادداشت دوم / یادداشت سوم / یادداشت چهارمنزاع ژئوپلتیکی که بریتانیا را در مقابل رقبای دیرینهاش روسیه و فرانسه به مرزهای شرقی ایران آن روزگار و ایجاد حائل جغرافیایی رهنمون میساخت. خواندن یادداشت های پیوسته کریمیان حتما میتواند راهنمای خوبی برای فهم درست ما از اهمیت مساله مکران گردد!
در ادامه آن فرآیند که به زیبایی گذشته را ترسیم می نمود تمایل دارم کمی در مورد آینده به گفتوگو بنشینیم.
چرا مکران مهم است؟ پاسخ یک جملهای بنده به این سوال این است که «چون مکران بخش مهمی از پازل ساخت آینده ایران است».شاهدمثال های این ادعای جسورانه را در کجا میتوان جستوجو نمود؟ به نظر با نگاه به جغرافیای ایران!توسعه مفهوم ایران و آنچه که ایران فرهنگی خوانده می شود، تاکنون نوعا از توسعه سرزمینی و به یک معنا توسعه بری بوده است. ایران ایرانیت خود را از قِبَل ارتباطات متعدد و متکثر سرزمینی با اقوام گونهگون حاضر در اطراف فلات مرکزی خود نضج داده است.از سرحدات آمودریا تا میان رودان و آناتولی و از کرانه های خلیج فارس تا شمال قفقاز همگی نقشی در تعریف ایران و توسعه آن داشته اند. گاهی به نام گاهی به ننگ هریک از مام میهن جدا شده یا بدان پیوسته اند!
اما آیا توسعه مفهوم ایران از قِبَل دریا ما به ازای جدی در تاریخ این کهن سرزمین دارد؟ تاریخ به ما رشحات اندکی را نشان میدهد. اینکه نوعا دریا در سازوکارهای توسعه مفهومی ایران جای اندکی نداشته عارضه است، اما گام اول، یافتن دلالتهای این عارضه و پذیرش آن به عنوان عارضه است.
ما هنوز که هنوز است دریا را به رسمیت نشناخته ایم. این فقدان فکری، ذهنی و اندیشه ای که در عرصه عمل بیش از پیش نمودی از هیچ دارد خیلی تاسف بار است.پیش زمینه های متعددی را می توان برای این فقدان ذکر نمود. از جغرافیا و اقلیم تا فرهنگ و مذهب. اما هر چه هست ما دریایی نیستیم! دریا در اندیشه و عمل و در سفره زیست روزانه ایرانیان جایگاهی ندارد.
مکران همان برکشنده ما از بر به بحر است. همان نجات بخش تغییر پارادایم زیست ایرانی از خشکی به دریا!کاسپین/مازندران یا خزر برای ما یک دریاچه بسته است و خلیج همیشگی فارس یک حوضچه نیمه بسته. محدودیت تنگه هرچقدر هم مزیت ساز باشد روزی جایی محدودیت هایش برای ما ایرانیها نمودار خواهد گشت.
از قضا مزیت های خلیج فارس هم به همسایه شرقی اش باز میگردد. همان که تنها راه دسترسی مستقیم ما به آبهای آزاد است. به دنیای لایتناهی ظرفیت های بکر جهانی که از عمده آنها محروم بوده ایم.

-
سه شنبه ۲۸ اسفند ۱۴۰۳ - ۰۰:۱۰:۰۴
-
۲۰ بازديد
-

-
پیام فارس
لینک کوتاه:
https://www.payamefars.ir/Fa/News/937349/