سناریوهای منطقهای ترامپ در قبال ایران
سیاسی
بزرگنمايي:
پیام فارس - هم میهن /متن پیش رو در هم میهن منتشر شده و دیدگاه اندیشکدههای خارجی است که صرفا جهت اطلاعرسانی منتشر میشود و بازنشرش در آخرین خبر به معنای تاییدش نیست
دوره دوم ترامپ میتواند فرصتهای جدیدی را برای حل مسئله هستهای ایجاد کند که در دوره اول وجود نداشت. تهران توانست کمپین «فشار حداکثری» دولت اول ترامپ را تحمل کند، اما انجام این کار هزینه سنگینی داشت. با بازگشت ترامپ به کاخ سفید، تهران به وضوح در تلاش است تا به شکلی پیشگیرانه از تشدید بیشتر تحریمها جلوگیری کند.
کشورهای عربی حاشیه خلیجفارس تغییرات تاکتیکی مهمی را در روابط خود با ایران انجام دادهاند و روابط بین قدرتهای کلیدی منطقهای، عربستان سعودی و ایران، در مقایسه با آنچه در دوره اول دولت ترامپ بودند، امروز بهطور قابل توجهی متفاوت است. اکنون شکاف آشکاری بین کارزار نظامی اسرائیل علیه ایران و شبکه شرکای آن از یک سو و تلاش کشورهای حاشیه خلیجفارس برای تنشزدایی با ایران از طریق ارتباط مستقیم دیپلماتیک از سوی دیگر وجود دارد.
مورد دوم نشاندهنده عقبنشینی آشکار از رویکرد تقابلیتر است که کشورهایی مانند عربستان سعودی و امارات در آغاز عملیات نظامی خود علیه حوثیها در یمن در سال 2015 از آن در قبال ایران استفاده کردند. کشورهای عربی حاشیه خلیجفارس یکپارچه نیستند. کشورهایی مانند قطر، عمان و کویت روابط بسیار متفاوتی با ایران نسبت به عربستان سعودی، امارات یا بحرین داشتهاند. عمان سالها به دنبال پر کردن شکاف بین ایران و آمریکا بوده و بهعنوان میانجی گفتوگوی آرام عمل کرده است. قطر نیز به شیوه خود نقش مشابهی را ایفا میکند و به دنبال تنشزدایی از طریق دیپلماسی است، حتی درحالیکه پایگاه اصلی هوایی آمریکا در خاورمیانه را در خود جای داده است.
عربستان سعودی و امارات در دو سال گذشته چشمگیرترین تغییر را در روابط با ایران داشتهاند. بین سالهای 2013 تا 2018، روابط دیپلماتیک آنها با تهران به طور فزایندهای خصمانه بود. ریاض و ابوظبی در مورد توافق هستهای 2015 و این واقعیت که این توافق اقدامات منطقهای تهران را مورد توجه قرار نداده بود، بدگمان بودند. عربستان سعودی بعداً روابط دیپلماتیک خود را با ایران در سال 2016 قطع کرد و هفت سال بعد، در مارس 2023، به عنوان بخشی از توافق با میانجیگری چین، روابط را احیا کرد.
پس از آشتی عربستان با ایران، ریاض تلاشهای خود را برای تضمین یک پیمان دفاعی با ایالات متحده دوچندان کرد و با این اقدام بر عدم اطمینان آشکار پادشاهی نسبت به دوام روابط تازهاحیاشدهاش با تهران تأکید کرد. در یکسالونیم پس از آشتی عربستان سعودی و ایران، اکثر کشورهای شورای همکاری خلیجفارس – و بهویژه عربستان سعودی، امارات و بحرین – در راستای همسویی نزدیکتر برای جلوگیری از تشدید تنش بین ایران و اسرائیل تلاش کردهاند. چندین دولت عرب حاشیه خلیجفارس در جلوگیری از گسترش درگیریهای نظامی مستقیم بین اسرائیل و ایران در ماه آوریل و اکتبر، از جمله با استفاده از قابلیتهای نظامی-دفاعی خود برای خنثی کردن بسیاری از حملات ایران علیه اسرائیل، نقش مهمی داشتند.
با این وجود، کشورهای حوزه حاشیه خلیجفارس همچنان به حفظ روابط خود با ایران ادامه میدهند؛ بهویژه در شرایطی که جنگ بین اسرائیل و حماس در غزه باعث شعلهور شدن تنشها در منطقه شده است. پاییز گذشته، شورای همکاری خلیجفارس بیطرفی خود را در صورت جنگ مستقیم بین اسرائیل و ایران تأیید کرد و سیگنال اصلی این روزها از خلیجفارس کاهش تنش با ایران است. استراتژی کاهش ریسک کشورهای حاشیه خلیجفارس تا حدی محصول عدم اطمینان آنها در مورد چشمانداز استراتژیک منطقه است و بر اساس منافع شخصی و حفظ خود شکل گرفته است.
اما این امر همچنین برگرفته از درسهایی است که از اقدامات چندین دولت ایالات متحده در ربع قرن گذشته و نگرانیها در مورد قابلیت اطمینان استراتژیک به آمریکا به دست آمده است. تغییر سیاست ایالات متحده در قبال ایران - از برجام به اعمال «فشار حداکثری»- منجر به افزایش تهدیدها و حملات علیه عربستان سعودی و امارات شد. به نوبه خود، پاسخ ایالات متحده به این تهدیدات، امیدها و انتظارات این دو کشور را در دولت ترامپ و بایدن برآورده نکرد.
در مجموع، دولت ترامپ در زمانی وارد قدرت میشود که خاورمیانه در بحبوحه یک تحول بزرگ و غیرقابل پیشبینی در چشمانداز استراتژیک قرار دارد. پیامد اصلی این تحولات این است که تهران خود را در ضعیفترین موقعیت خود از زمان انقلاب اسلامی 1979 میبیند اما ایران ظرفیتهای مهمی برای ایجاد بحران و تأثیرگذاری بر روندهای خاورمیانه دارد.
با این وجود، به نظر میرسد اسرائیل آماده ادامه تلاشهای خود برای بازگرداندن حس بازدارندگی استراتژیک علیه دشمنان خود در عرصههای مختلف است. کشورهای حاشیه خلیجفارس همچنان بر تلاش برای اصلاح نظامهای اقتصادی و اجتماعی خود متمرکز هستند و در نتیجه میخواهند از یک جنگ منطقهای گستردهتر که میتواند به دستاوردهایی که در سالهای اخیر به دست آوردهاند ضربه بزند، جلوگیری کنند.
سیاست ایالات متحده در مورد ایران: گذشته، حال و آینده
سیاست ایالات متحده در خاورمیانه از فقدان تمرکز استراتژیک و اختلال کمبود توجه رنج برده است و در ربع قرن گذشته از چارچوبی به چارچوب دیگر تغییر کرده است. ایران در طول این دوره بر چشمانداز استراتژیک چشم داشته است و ایالات متحده به دنبال ایجاد چارچوبی استراتژیک بود که نهتنها شامل گامهای امنیتی و نظامی میشد بلکه دیپلماسی و همچنین مشوقهای اقتصادی و اقدامات قهری بود.
با این حال رویکرد استراتژیک واشنگتن در قبال جمهوری اسلامی دو ویژگی اصلی داشت. نخست، برای نزدیک به دو دهه، که در چهار دولت ایالات متحده (جرج دبلیو بوش، باراک اوباما، ترامپ و بایدن)، سیاست آمریکا در مورد ایران عمدتاً بر محدود کردن برنامه هستهای متمرکز بوده است. یکی از پیامدهای تاکید بر این سیاست محدود این بود که سایر موضوعات از اولویت خارج شدند.
این نقاط کور شامل نگرانیهای ابرازشده توسط شرکای منطقهای ایالات متحده بود. سوابق ایران در زمینه حقوق بشر، آزادی و حکمرانی؛ اقدامات ایران در منطقه؛ تلاشهای مستمر تهران برای پیشبرد اهداف سیاسی و ایدئولوژیک خود در برخی کشورها از جمله عراق، سوریه، لبنان و یمن؛ و همسویی مجدد استراتژیک ایران با روسیه و چین در دوره جدید رقابت ژئوپلیتیک جهانی، راهبردهای چهار دولت گذشته آمریکا در قبال ایران به دنبال مهار و ممزوج کردن ایران در چارچوبهای بینالمللی بود تا جلب مشارکت شرکای منطقهای. دولتهای خاورمیانه اغلب در مورد سیاست ایالات متحده در قبال ایران مورد مشورت قرار نمیگرفتند.
مهمترین این چارچوبها با تشکیل گروه 1+5 (پنج عضو دائم شورای امنیت سازمان ملل متحد، چین، فرانسه، روسیه، بریتانیا، و ایالات متحده و آلمان) در سال 2006 آغاز شد که به توافق موقت سال 2013 و توافق هستهای سال 2015 انجامید. با این حال، این ترتیب در نهایت تنها در ایجاد تنشزدایی موقت در بنبست هستهای هرگز موفق نبود.
از اکتبر 2023 به بعد، دولت بایدن درگیر مهار پیامدهای جنگها و تنشهای منطقهای ناشی از حمله حماس به اسرائیل و واکنشهای اسرائیل شد اما نتوانست پیشرفت بزرگی ایجاد کند تا چشمانداز استراتژیک منطقه، بهویژه ایران را تغییر دهد. محرکهای اصلی رویدادها در خاورمیانه، قدرتهای کلیدی منطقهای بودهاند: اسرائیل، عربستان سعودی، ایران و بازیگران غیردولتی مانند حماس، حزبالله و حوثیها.
ترامپ چه خواهد کرد؟
دولت ترامپ احتمالاً سه سیاست استراتژیک را در قبال ایران در پیش خواهد گرفت. وضعیت کنونی ایران باید موجب بازنگری اساسی در سیاست ایالات متحده در قبال ایران شود. سیاستی که دوحزبی است و به دنبال مقابله با چالشهای مختلف ناشی از تهران، بهویژه برنامه هستهای، موشکهای بالستیک و شبکههای نیابتی آن است.
ترامپ در مسیر حرکت به سوی چشمانداز جدید منطقهای ممکن است از یک دارایی کلیدی در پیشبرد سیاست جدید ایران استفاده کند: شرکای منطقهای آمریکا که امنیت آنها تحت تاثیر اقدامات ایران قرار گرفته است. این رویکرد جدید همچنین صحنههای شکنندهای مانند عراق، سوریه، لبنان، یمن و فلسطین که حاکمیت آنها به دلیل نفوذ بازیگران غیردولتی مورد حمایت ایران به عنوان بخشی از استراتژی «دفاع پیشرونده» در تلاطم است را پوشش میدهد. سه راهبرد فراگیر دولت ترامپ در دوره دوم در مورد ایران که همه با هدف تقویت مشارکت با دوستان آمریکا که با چالشهای ایران در منطقه مواجه هستند، شکل میگیرند، به شرح ذیل هستند:
افزایش تعهدات امنیتی و دفاعی ایالات متحده و هماهنگی با شرکای منطقهای در مواجهه با تهدیدات ایران، با تاکید ویژه بر تعمیق روند هماهنگی امنیت منطقهای میان شرکای نظامی آمریکا.
آمریکا مسلماً از آسیبهایی که ایران در سال گذشته به دلیل گسترش بیش از حد نفوذش در منطقه متحمل شده، استفاده خواهد کرد. اسرائیل به دفاع از خود ادامه خواهد داد و تهدیدی برای ایران باقی خواهد ماند و ایران را ناامن خواهد کرد و دیگر شرکای ایالات متحده، بهویژه کشورهای عرب حاشیه خلیجفارس، احتمالاً به دنبال راههای دیپلماتیک خواهند بود. دولت ترامپ ممکن است از رویکرد متقابل «پلیس خوب، پلیس بد» استفاده کند که ترکیبی از مشوقها و عوامل بازدارنده را برای شکل دادن به اقدامات ایران درهممیآمیزد. این سیاست به معنای حفظ حضور نیروهای فعلی آمریکا در مکانهایی مانند سوریه و عراق و همکاری با شرکا برای جلوگیری از اقدامات ایران است.
دولت ترامپ قبلاً نشان داده است که مسائل را براساس اولویتهای داخلی آمریکا طبقهبندی میکند. ترامپ همچنین اولویت اصلی جدیدی از تعامل اقتصادی جهانی را نشان داده است. وضع تعرفههای بالا علیه کشورهایی مانند چین، کانادا و مکزیک و همچنین کشورهای اروپایی به همین جهت است. این مجموعه از اولویتها میتواند به این معنا باشد که دور دوم ترامپ باید بیشتر به شرکای امنیتی در خاورمیانه برای پرداختن به چشمانداز نوظهور و مقابله با ایران و دیگر بازیگران مانند داعش تکیه کند.
در مورد ایران، تلاش فزاینده ایالات متحده و شرکای خاورمیانهای آن برای جلوگیری از ارسال تسلیحات ایران به شبکه نیابتی و متحدان غیردولتی، قطع خطوط لجستیکی و محدود کردن جریان نقدینگی آن، طرحهای ایران را مختل خواهد کرد.
علاوه بر این، ایالات متحده ممکن است به شکلی فعالانه در کمک به ارتقای امنیت منطقهای، از جمله بهبود شرایط امنیت انسانی در کشورهایی که ایران در آنها نفوذ دارد، اقدام کند.
لبنان: تقویت نیروهای مسلح لبنان که نیاز به کنترل جنوب لبنان، امنیت مرزها و خنثی کردن قاچاق سلاح دارد. عربستان سعودی و دیگر کشورهای حاشیه خلیجفارس میتوانند با هماهنگی با ایالات متحده نقش مهمی در کمک به بازسازی توانمندیهای نیروی هوایی ارتش لبنان ایفا کنند.
عراق: آمریکا ممکن است بر کمک به عراقیها تمرکز کند تا اطمینان حاصل شود که نیروهای نیابتی ایران با تقویت نهادهای معنادار ارائهدهنده آموزش، امنیت و رفاه اقتصادی، دیگر کارکردی در این کشور نداشته باشند. این سیاست شامل کمک نظامی ایالات متحده به واحدهای امنیتی وفادار به دولت عراق، کمک مالی برای تقویت بخش بانکی و کمکهای مالی به سیستم آموزش عالی عراق شود. هدف، تقویت عراقی است که از حمایت جوامع مختلف، انحصار نیرو و روابط خوب با همسایگان منطقهای و غرب برخوردار است.
سوریه: حضور نیروهای آمریکایی برای مقابله با تهدیدات نوظهور داعش ممکن است حفظ شود و در عین حال آمریکا از گرفتار شدن در هر گونه درگیری داخلی در سوریه که ممکن است بازیگران منطقهای و جهانی را دوباره به سوریه بکشاند، خودداری میکند. اگر ایالات متحده بتواند راهی برای همکاری با دولت جدید سوریه بیابد، از نزدیک با شرکای منطقهای همکاری خواهد کرد تا اطمینان حاصل شود که کمکها به گونهای پرداخت میشود که توانایی تهران را برای تقویت مجدد نفوذش به حداقل برساند.
تشکیلات خودگردان فلسطین: برای تقویت ظرفیت نیروهای امنیتی تشکیلات خودگردان فلسطین و آمادگی برای وضعیت پس از جنگ در نوار غزه که مسیری برای راهحل دودولتی است، آمریکا با شرکای منطقهای همکاری خواهد کرد.
یمن: تقویت و گسترش شبکه شرکای امنیتی منطقهای که در عملیات نگهبان سعادت، یک ائتلاف چندملیتی با هدف ایمنسازی دریای سرخ از حملات حوثیها در دستور کار آمریکا خواهد بود. بحرین تنها کشوری در منطقه است که اسماً بخشی از این تلاشها است. کشورها در تلاشهای امنیتی نقشی بیسروصدا دارند. آمریکا ممکن است به این نتیجه برسد که اگر این ائتلاف گسترش یابد، سودمند خواهد بود و سیگنالی قوی به ایران ارسال میکند.
ایجاد یک مشارکت دیپلماتیک جدید با شرکای منطقهای کلیدی از سراسر خاورمیانه که به دنبال پیشبرد سیاست هماهنگتر ایالات متحده در مورد ایران هستند. با توجه به سبک دیپلماتیک دولت ترامپ، که بیشتر با اقدامات آزادانه و غیرقابل پیشبینی نمود مییابد، یک گروه تماس دیپلماتیک سنتی و مجموعهای از بحثهای رسمی درباره نحوه هماهنگی در مورد ایران کمتر محتمل به نظر میرسد. با این وجود، فرصتی برای ایالات متحده وجود خواهد داشت که مجموعهای از گفتوگوهای منظم با شرکای منطقهای داشته باشد و تمرکز کلیدی چنین گفتوگوهای سطح بالایی بر ایجاد شیوهای جدید در قبال ایران خواهد بود تا تهران مجبور به عقبنشینی شود.
این مشارکتهای منطقهای در خاورمیانه به روابطی که آمریکا در اروپا دارد، پیوند خواهد خورد. اروپا روابط اقتصادی عمیقتری با ایران نسبت به آمریکا دارد و میتواند نقش قویتری در محدود کردن محمولههای تسلیحاتی ایران به اوکراین و شمال آفریقا ایفا کند. ژاپن میتواند نقش فعالتری در ممانعت از دور زدن تحریمها توسط ناوگان اشباح ایران که به سمت چین میروند، ایفا کند. علاوه بر این، هند و آذربایجان برای حفظ گرههای حیاتی در کریدورهای ترانزیتی فرامنطقهای در اطراف ایران نقش ایفا میکنند. بنابراین، آنها هم احتمالاً بخشی از کمپین جدید «فشار حداکثری» با تحریمهای ثانویه علیه ایران خواهند بود.
برنامه هستهای ایران
یک سوال مهم که چارچوب مشارکت منطقهای بین ایالات متحده و کشورهای کلیدی عربی را شکل میدهد، برنامه هستهای ایران است. پرونده هستهای احتمالاً در ماههای ابتدایی دولت دوم ترامپ مهمترین موضوع خواهد بود و ممکن است ایالات متحده به سمت تشکیل یک گروه تماس منطقهای غیررسمی برای ایجاد انسجام دیپلماتیک قویتر با شرکای مهم منطقهای در مورد اقداماتی در مورد برنامه هستهای ایران حرکت کند.
با توجه به تغییر موقعیت برخی از کشورهای منطقه در قبال ایران در سالهای اخیر و روابط اقتصادی رو به رشد بین ایران و همسایگانش، بازگشت به «فشار حداکثری 2»، ممکن است دشوارتر باشد علاوه بر این، اگر ایالات متحده و چین در دوره دوم ریاستجمهوری ترامپ وارد یک جنگ اقتصادی بزرگ در حوزههای تعرفه، تجارت و فناوری شوند – که احتمالش زیاد است- این جنگ میتواند اثرات خارجی منفی در خاورمیانه داشته باشد و برخی سناریوهای غیرمنتظره ایجاد کند.
علاوه بر این، دوره دوم ترامپ میتواند فرصتهای جدیدی را برای حل مسئله هستهای ایجاد کند که در دوره اول وجود نداشت. تهران توانست کمپین «فشار حداکثری» دولت اول ترامپ را تحمل کند، اما انجام این کار هزینه سنگینی داشت. با بازگشت ترامپ به کاخ سفید، تهران به وضوح در تلاش است تا به شکلی پیشگیرانه از تشدید بیشتر تحریمها جلوگیری کند. عباس عراقچی، وزیر امور خارجه ایران، از رئیسجمهور آمریکا خواسته است که کمپین «فشار حداکثری» را احیا نکند، بلکه به دنبال «خرد حداکثری» در برخورد با ایران باشد.
تهران میداند که صرف اطمینان خاطر مبنی بر اینکه برنامه هستهای خود را نظامی نمیکند، کافی نخواهد بود و نیاز است تا برنامه هستهای به رسمیت شناخته شود؛ همانطور که یکی از مفسران سیاسی ایرانی میگوید: «دوران نه جنگ، نه مذاکره به پایان رسیده است. اکنون دوران یا جنگ یا صلح است.» و زمان مهم است. از نظر چهرههای طرفدار مذاکره در تهران، کنترل جمهوریخواهان بر تمام اهرمهای قدرت در واشنگتن به این معنی است که احتمال بیشتری وجود دارد که توافق با دولت ترامپ با حمایت نهادی گستردهتر از زمان امضای برجام به تصویب برسد.
دیپلماسی منطقهای در مورد اقدامات منطقهای ایران
یکی از کاستیهای رویکرد آمریکا در قبال ایران که توسط دولتهای ایالات متحده در 25 سال گذشته، از جمله دوره اول ترامپ، اتخاذ شد، این بود که این رویکرد، شکلدهی به سیاست خارجی و رویکرد منطقهای در قبال ایران را در اولویت قرار نداد. اکنون که ایران پس از تجربه خسارات بزرگ در سوریه، لبنان و فلسطین در یک موقعیت استراتژیک آسیبپذیر قرار دارد، ممکن است علاقهمند به انطباق رویکرد منطقهای خود باشد. برای تکمیل اقدامات اسرائیل و گاه آمریکا علیه محور مقاومت، واشنگتن ممکن است گفتوگو با متحدان کلیدی خاورمیانه را در مورد ابتکارات طراحیشده برای محدود کردن اقدامات منطقهای ایران و ایجاد یک تغییر استراتژیک در رویکرد سیاست خارجی این کشور در قبال تهران دنبال کند.
چنین تغییری به احتمال زیاد در هماهنگی نزدیک با شرکای عرب آمریکا، بهویژه کشورهای حاشیه خلیجفارس اتفاق میافتد. بازگشت ترامپ به کاخ سفید به طور گسترده در تهران بهعنوان فرصتی برای تجدید مذاکرات ایران و آمریکا تلقی میشود که میتواند فراتر از پرونده هستهای باشد. این گشایش اساساً محصول تعدادی از مشکلات ژئوپلیتیکی است که تهران در حال حاضر با آن مواجه است.
ایجاد یک محیط راهبردی مطلوب از طریق ایجاد پلی برای راهحل دودولتی
تلاش واقعی آمریکا به سمت راهحل دوکشوری که توسط متحدان عرب ایالات متحده حمایت میشود یا به تهران دلیلی برای تجدیدنظر در تعهد خود برای مقابله نظامی با اسرائیل میدهد و یا در صورت مخالفت تهران، به کشورهای عربی دلیلی برای بازبینی روابطشان با تهران میدهد، ممکن است از سوی دولت آمریکا آغاز شود.
حمایت دیپلماتیک و اقتصادی از سوریه، عراق، لبنان و یمن
فراتر از همکاری نظامی و امنیتی مورد نیاز برای تقویت ساختارهای حکمرانی در خاورمیانه، یکسری اقدامات دیپلماتیک و اقتصادی پس از فرو نشستن گرد و غبار ناشی از درگیریها و گذارهای کنونی در سراسر منطقه، بهویژه در کشورهایی که در مرکز معرکه قرار دارند، مورد نیاز خواهد بود. در دوره اول ریاستجمهوری ترامپ، او در سال 2018 با این ادعا که عربستان سعودی متعهد شده است پول لازم را برای بازسازی سوریه خرج کند، باعث سردرگمی دیپلماتیک شد.
سوریه سپس تحت کنترل ائتلاف بینالمللی به رهبری آمریکا قرار گرفت. مقیاس تلاشها برای بازسازی و تقویت حکمرانی و تحول اقتصادی در مکانهایی مانند سوریه و لبنان بسیار فراتر از آن چیزی است که ایالات متحده مایل به مشارکت در آن باشد و به یک تلاش گروهی نیاز است.
هماهنگی اقدامات دیپلماتیک با شرکای منطقهای در مورد روسیه و چین
علاوه بر هماهنگی دیپلماتیک در مورد جنبههای کلیدی رفتار ایران در منطقه، ایالات متحده ممکن است با شرکای کلیدی خاورمیانه که روابط خود را با روسیه و چین دارند، همکاری نزدیکتری داشته باشد. در این محیط ژئوپلیتیکی جدید چندقطبی و پیچیده، رئیسجمهوری آمریکا که به غیرقابل پیشبینی بودن و انجام اقدامات غیرمنتظره افتخار میکند، باید گامهایی را در جهت اطمینان بیشتر و هماهنگی با شرکای کلیدی خاورمیانه در این بازی شطرنج چندسطحی بردارد. دولت ترامپ ممکن است با شرکای خاورمیانه در سیاستهای دو جبهه اصلی هماهنگ شود.
اول، واشنگتن و دولتهای منطقه ممکن است با یکدیگر همکاری کنند تا خطوط حمایتی اقتصادی، فنی، نظامی و سیاسی، از جمله در صحنه بینالمللی را که ایران از روسیه و چین دریافت میکند، برهم بزنند. فعالیتهای منطقهای دوم، عبارت است از هماهنگ شدن با کشورهای منطقه برای ممانعت از همکاری ایران با روسیه و چین در اقداماتی که قوانین بینالمللی را نقض میکند. به عبارت دیگر، ایالات متحده ممکن است با شرکای منطقهای کار کند تا ایران را از مدار روسیه و چین بیرون بکشد و گزینههای قابل اعتمادتری برای ادغام درون منطقهای برای ایران فراهم کند که میتواند انگیزهای در تغییر رفتار ایران باشد.
نقطه شروع سیاست مؤثرتر و جامعتر ایالات متحده در قبال ایران، شرکای خاورمیانهای است که اغلب واشنگتن در گذشته از نزدیک با آنها مشورت نمیکرد. اولویت در سطح بالا در حال حاضر مسئله فوری تضمین امنیت منطقه و اجتناب از یک جنگ گستردهتر در خاورمیانه است، زیرا اسرائیل تلاش میکند تا موضع بازدارندگی قویتری علیه ایران و شبکه محور مقاومت ایجاد کند. اولویت دوم در تقویت چارچوب مشارکتی قویتر، کمک به ایجاد یک واکنش جمعی مؤثرتر است که شرایط دیپلماتیک و سیاسی جدید را برای کشورهای قویتری که کمتر در معرض نفوذ ایران در سراسر منطقه هستند، تأمین و ایجاد کند؛ این یک تلاش چندساله است.
-
يکشنبه ۱۴ بهمن ۱۴۰۳ - ۲۰:۳۹:۵۱
-
۵ بازديد
-
-
پیام فارس
لینک کوتاه:
https://www.payamefars.ir/Fa/News/917414/