سرمقاله وطن امروز/ همدردی با LA؟
مقالات
بزرگنمايي:
پیام فارس - وطن امروز / «همدردی با LA؟» عنوان یادداشت روز در روزنامه وطن امروز به قلم معینالدین راد است که میتوانید آن را در ادامه بخوانید:
آتشسوزی در لسآنجلس، همچون زبانههای آتشی است که نهتنها بر تن شهر، بلکه بر روح جهانیان سایه افکنده است. این حادثه، در ظاهر، فاجعهای طبیعی است که زیستبوم و جامعه شهری را به خاکستر بدل میکند اما در لایههای عمیقتر خود، بازتاب ساختارهای قدرتی است که در پس پرده سرمایهداری جهانی نهفتهاند. آتش شعلهور در لسآنجلس، استعارهای است از سیستم اقتصادیای که به نفع اقلیتی از جهان شکل گرفته و بقیه را به حاشیه رانده است. وقتی تصاویر آتشسوزی به رسانههای جهانی راه مییابد، موجی از همدردی در میان مردم جهان به پا میخیزد. مردم در جنوب جهانی، از دهلی تا لاگوس، پیامهای همدردی ارسال میکنند. اما آیا این همدردی واقعی است یا صرفاً بازتاب ذهنیتی استعمارزده است که ارزشهای جهانی را به واسطه معیارهای غربی تعریف میکند؟ آیا زخمهای بیدرمان فقر، بیکاری و استثمار اقتصادی در جوامع خود این مردمان، کوچکتر از ویرانی لسآنجلس است؟ این پرسش، ما را به بازاندیشی در روابط قدرت و مناسبات جهانی فرامیخواند.
در دوران استعمار، ذهنیت جهانی به گونهای شکل گرفت که جوامع مستعمره، ارزشهای خود را در آینه استعمارگر میدیدند. این ارزشگذاری هنوز در قرن بیستویکم ادامه دارد. جنوب جهانی که در آتش فقر و بیعدالتی اقتصادی میسوزد، به جای مطالبه حقوق خود، در غم ویرانیهای شهری چون لسآنجلس شریک میشود. این همدردی، در سطحی عمیقتر، گواهی بر استمرار نوعی از سلطه فرهنگی است که در آن، ارزشها و تراژدیهای جهان غرب همچنان در مرکز توجه قرار دارد. از سوی دیگر، سیستم اقتصادی جهانی، بر پایه استثمار منابع و نیروی کار جنوب جهان بنا شده است. همین شرکتهای چندملیتی که امروز بودجه بازسازی لسآنجلس را تأمین میکنند، دیروز در معادن آفریقا، جنگلهای آمازون و زمینهای کشاورزی آسیا، ثروت خود را انباشت کردهاند. اینجا استعاره «قربانیسازی مضاعف» مصداق مییابد: مردمان جنوب جهانی، نخست قربانی استثمار اقتصادی شدهاند و سپس، با همدردی دروغین با فاجعههای جهان شمال، از شناخت زخمهای خود بازماندهاند.
در این میان، سرمایهداری در نقاب همدردی بازسازی لسآنجلس، نهتنها از طریق منابع دولتی، بلکه از طریق حمایت شرکتهای بیمه تأمین میشود اما شرکتهای بیمه در جهان سرمایهداری، چیزی بیش از مؤسساتی برای جبران خسارت نیستند؛ آنها سرمایهگذاران عمده در شرکتهای نفتی، پتروشیمی و صنایع نظامیاند. به بیان دیگر، همین نهادی که هزینه بازسازی شهر را تأمین میکند، در شکلگیری بحرانهای زیستمحیطی و اقتصادی که منجر به این آتشسوزی شده، نقش داشته است. این تناقض آشکار، در ذات سرمایهداری نهفته است؛ نظامی که از یک سو، سودآوری خود را در تخریب محیطزیست و گسترش بیعدالتی اقتصادی مییابد و از سوی دیگر، در نقش ناجی ظاهر میشود. شرکتهای بیمه در حالی بازسازی لسآنجلس را تأمین مالی میکنند که منافعشان به شکلی پیچیده به صنایع مخرب گره خورده است. اینجاست که سرمایهداری، چون ققنوسی که از خاکستر خود برخیزد، خود را بازتولید میکند. اگر بخواهیم فلسفهای را برای توضیح این وضعیت به کار ببریم، میتوان از مفهوم «آتشسوزیهای پنهان» سخن گفت. جنوب جهانی، در سراسر تاریخ معاصر، در آتش بحرانهای اقتصادی، سیاسی و اجتماعی میسوزد اما این آتش، به دلیل غفلت رسانهها و سلطه گفتمان سرمایهداری، کمتر دیده میشود. در حالی که فاجعه لسآنجلس تیتر اول روزنامهها میشود، بحرانهای مداوم در غزه، لبنان، یمن، سودان یا ونزوئلا، به حاشیه رانده میشود. این وضعیت، بازتاب نابرابریهای عمیق جهانی است که در آن، نهتنها منابع و ثروت، بلکه توجه و همدردی نیز به شکلی نابرابر توزیع شده است. در اینجا پرسش اصلی این است: چگونه میتوان این ساختار نابرابر را به چالش کشید؟ چگونه میتوان همدردی جهانی را از قید و بندهای ذهنیت استعمارزده رها کرد؟
* فلسفه بازسازی؛ سرمایهداری در هیأت ناجی
بازسازی لسآنجلس، نمونهای از نحوه کارکرد سرمایهداری معاصر است. این بازسازی، نهتنها به معنای ترمیم زیرساختها، بلکه به معنای بازتولید نظامی است که خود عامل اصلی بحران بوده است. سرمایهداری با بازسازی مناطق بحرانزده، خود را به عنوان ناجی معرفی میکند، در حالی که این بحرانها، محصول مستقیم سازوکارهای آن هستند. مثالی دیگر از این پارادوکس، میتواند در صنایع نفتی یافت شود. همین شرکتهایی که آتشسوزیهای جنگلی را از طریق تغییرات اقلیمی تشدید کردهاند، اکنون به عنوان کمککنندگان مالی بازسازی معرفی میشوند. این چرخه بیپایان، یادآور یک نظام اقتصادی است که خود را با بازسازی مداوم از خاکستر بحرانهای خود زنده نگه میدارد.
آنچه در نهایت باقی میماند، پرسشی فلسفی است: آیا میتوان نظامی جایگزین را متصور شد که در آن، همدردی جهانی از ساختارهای سلطه آزاد شود؟ آیا میتوان جهانی را تصور کرد که در آن، بازسازی شهرها و جوامع، نه از طریق سازوکارهای سرمایهداری، بلکه بر پایه عدالت اجتماعی رخ دهد؟ آتشسوزی لسآنجلس، باید بهانهای برای تأمل در این پرسشها باشد. باید از این فاجعه به عنوان فرصتی استفاده کنیم تا ساختارهای نابرابر جهانی را به چالش بکشیم. تنها در این صورت است که میتوان از خاکستر این آتش، جهانی عادلانهتر ساخت. برای افزودن عمق به تحلیل پیشین، لازم است مفاهیم بیشتری از ساختارهای سرمایهداری، نابرابریهای جهانی و فرآیندهای ایدئولوژیکی که همدردی جهانی را شکل میدهد، مورد بررسی قرار گیرد. این گسترش بویژه بر 2 محور اصلی تمرکز دارد: نخست، رابطه مستقیم میان شرکتهای بیمه و صنایع مخرب و دوم، نقشی که ایدئولوژی رسانهای در تقویت ذهنیت استعمارزده ایفا میکند.
* شرکتهای بیمه و صنایع مخرب؛ یک اتحاد استثماری
برای درک بهتر نقش شرکتهای بیمه در بازسازی لسآنجلس، باید به ماهیت بنیادی سرمایهگذاریهای آنان توجه کرد. شرکتهای بیمه نهتنها به عنوان واسطههایی برای جبران خسارت عمل میکنند، بلکه سرمایههای عظیم خود را در بازارهای مالی به کار میگیرند. بخش عمدهای از این سرمایهها به صنایعی اختصاص مییابد که به طور مستقیم مسؤول تخریب محیطزیست و گسترش نابرابریهای اقتصادی هستند. شرکتهای نفتی و پتروشیمی که سهم عمدهای در بحرانهای زیستمحیطی دارند، از حمایت مالی همین شرکتهای بیمه برخوردارند. این رابطه استثماری، در سطحی عمیقتر، نشاندهنده تناقض بنیادی سرمایهداری است: سیستمی که بحران را ایجاد میکند و سپس از مدیریت همان بحران سود میبرد. آتشسوزیهای جنگلی که نتیجه مستقیم تغییرات اقلیمیاند، توسط همان سیستمی به مسالهای اقتصادی بدل میشوند که در آن، بیمهگذاران و سهامداران صنایع مخرب، بیشترین سود را میبرند. در اینجا اصطلاح «سرمایهداری فاجعه» به کار میآید. این مفهوم نشان میدهد چگونه فاجعهها به جای اینکه به عنوان هشدارهایی برای بازاندیشی در ساختارهای اقتصادی عمل کنند، به فرصتهایی برای بازتولید سرمایه بدل میشوند. بازسازی لسآنجلس، نهتنها به معنای بازگشت به وضعیت پیشین، بلکه به معنای تقویت و تثبیت همان روابط نابرابر اقتصادی است که این فاجعه را ممکن کردهاند.
* نقش ایدئولوژی رسانهای؛ شکلگیری ذهنیت استعمارزده
رسانهها به عنوان ابزارهای قدرتمند در بازتولید ایدئولوژی سرمایهداری، نقشی اساسی در جهتدهی به همدردی جهانی ایفا میکنند. پوشش گسترده آتشسوزیهای لسآنجلس در رسانههای بینالمللی، در حالی که بحرانهای مشابه در جنوب جهانی نادیده گرفته میشود، نشاندهنده نحوه کارکرد این ایدئولوژی است. رسانهها با برجسته کردن فجایع جهان شمال و نادیده گرفتن مشکلات جهان جنوب، ارزشهای جهانی را بر اساس منافع سرمایهداری تعریف میکنند. این جهتگیری ایدئولوژیک، بر آگاهی مردم جنوب جهانی نیز تأثیر میگذارد. آنان به جای توجه به مسائل و مشکلات بومی خود، با فجایع جهان شمال همدردی میکنند. این همدردی، نه از سر آگاهی، بلکه نتیجه یک فرآیند بلندمدت استعمار فرهنگی است که در آن، ارزشهای غربی به عنوان معیارهای جهانی پذیرفته شدهاند. رسانهها همچنین نقش مهمی در تقویت تصویر شرکتهای بیمه و سایر نهادهای سرمایهداری به عنوان ناجیان بشریت ایفا میکنند. پوشش اخبار بازسازی لسآنجلس به جای نقد ساختارهایی که این فاجعه را ایجاد کردهاند، بر اقدامات «خیرخواهانه» این نهادها تمرکز دارد. این پوشش، در نهایت به بازتولید همان ساختارهای قدرت و نابرابری منجر میشود.
جنوب جهانی در حالی که با مشکلات و بحرانهای متعدد دستوپنجه نرم میکند، همچنان در حاشیه توجه جهانی باقی میماند. این وضعیت، نتیجه مستقیم ساختارهای قدرت جهانی است که اولویت را به منافع و ارزشهای جهان شمال میدهند. بحرانهای زیستمحیطی، اقتصادی و اجتماعی در جنوب جهانی، اگرچه به مراتب گستردهتر و عمیقتر از فجایعی چون آتشسوزی لسآنجلس هستند، به دلیل سلطه رسانهای و ایدئولوژیکی سرمایهداری، کمتر مورد توجه قرار میگیرد. این نابرابری در توجه و همدردی، نهتنها بازتاب روابط قدرت، بلکه ابزاری برای حفظ این روابط است. مردم جنوب جهانی، با همدردی با فجایع جهان شمال، از توجه به زخمهای خود بازمیمانند. این وضعیت، آنان را از تبدیل همبستگی خود به ابزاری برای مقاومت در برابر ساختارهای استعماری بازمیدارد.
* یک چرخه بیپایان؛ بحران، بازسازی و سودآوری
بازسازی لسآنجلس، نمونهای از چرخهای است که سرمایهداری جهانی از طریق آن، بحرانها را به فرصتهای سودآوری بدل میکند. این چرخه، با تخریب منابع طبیعی و ایجاد نابرابریهای اقتصادی آغاز میشود و با بازسازی مناطق آسیبدیده، خود را بازتولید میکند. در این میان، شرکتهای بیمه، صنایع نفتی و سایر نهادهای سرمایهداری، از هر دو مرحله این چرخه سود میبرند. این چرخه همچنین نشاندهنده تناقض بنیادی سرمایهداری است؛ نظامی که برای بقا، نیازمند بحران است؛ سرمایهداری، بدون بحرانهای زیستمحیطی، اقتصادی و اجتماعی نمیتواند خود را بازتولید کند. آتشسوزیهای جنگلی، تغییرات اقلیمی و نابرابریهای جهانی، نهتنها محصول این نظام است، بلکه ابزارهای بقای آن نیز است. برای شکستن این چرخه و دستیابی به جهانی عادلانهتر، باید نظام سرمایهداری و ساختارهای قدرت جهانی را به چالش کشید. این چالش، نیازمند بازاندیشی در ارزشهای جهانی، توزیع منابع و نقش رسانهها در بازتولید ایدئولوژی سرمایهداری است. مردم جنوب جهانی، باید از همدردی با فجایع جهان شمال، به همبستگی با مسائل و مشکلات بومی خود گذار کنند. در نهایت، فاجعههایی چون آتشسوزی لسآنجلس باید به عنوان فرصتهایی برای نقد ساختارهای نابرابر جهانی و ایجاد آلترناتیوهای عادلانهتر مورد استفاده قرار گیرند. تنها در این صورت است که میتوان از خاکستر این فجایع، جهانی نو ساخت؛ جهانی که در آن، عدالت اجتماعی بر سودآوری سرمایه اولویت داشته باشد.
-
دوشنبه ۱ بهمن ۱۴۰۳ - ۱۳:۵۱:۵۸
-
۷ بازديد
-
-
پیام فارس
لینک کوتاه:
https://www.payamefars.ir/Fa/News/905457/